امشب جلو خانواده همسرم سرم داد زد
امشب خونه مادر شوهرم بوديم بچم مريضه و بعد از كلي بيقراري و سرفه يك عااالمه استفراغ كرد
شوهرمم هول كرد و عصباني بود
از طرفي قرار بود از طرف شركت بيان لوله خونه رو تعمير كنن يهويي بدون هماهنگي قبلي تعميركاره زنگ زد كه من فلان جا هستم و ميخوام بيام الان براي تعمير
منم اولش گفتم اقا بذار ي شب ديگه گف من قطعه الان همرامم ميره تا ١٠ روز ديگه اون شركت هم واقعا شركت بي مسئولي هست منم گفتم خب بيا
حالا شوهر من عصباني شد داااااد و بيداد كه چرا گفتي بياد و تو فكر نداري بچه حالش بده و منم گفتم تو خيلي بينطقي هميشه هميني و ...بينمون دعوا شد پدرشوهرمم دعواش كرد ولي بدهكار نبود كه نبود