یادتونگفتمنامادریهخواهرزادههاممیزدشونمامانمهمدخترخواهرمو
آورد پیش خودش ولی وقتی رفت وسایلشوبیاره ندادشون ب مامانم چند بازم به فامیلشون گفتیم ولی بازم نداد بیارشون
امروز بابام خودش رفت چون گوشواره هاش کتابش اونجا بودن ولی دامادمون میحواست با چوب بابامو بزنه که داداشام گرفتن زدنش الان شکایت کرده😐😐