من خانوادم طلاق گرفتن و با پدرم زندگی میکنم مادرمم کلا منو نمیخاد چن ساله ازش خبر ندارم... جدا از مشکلات قبل طلاقشون که چیا کشیدم....همیشه خدا هرچی شده میگه ولت میکنم میرم هرکاری میخای بکن هی بهش سرکوفت میزنه تهدید میکنه شده یه وقتایی دست روم بلند کنه در حد هل دادنو و اینا..... الانم که مردود شدمم بازم همین حرفو میزنه تو دلش میدونم بچه های دیگرو با من مقایسه میکنه چون همش ازم میپرسه فلانی قبول نشد چیکار کرد انگار احوال اونا مهم تره... دیگه خسته شدم... واقعا یه وقتایی شده دلم بخواد بهش بگم خب برو اصن کیو داری میترسونی......خدایا نمیشه منم بیاری پیشه خودت..دیگه نمیکشم.. مغزم ارور داده