واقعا خسته شدم هرچقدر تلاش میکنم که شرایط رو واسش مهیا کنم که باب میلش باشم اون بیشتر دور میشه و جدای از اون که منم انسانم منم خسته شدم اونم واسم جذاب نیست
رابطه جنسی شاید در ماه یکبارش خوبه و بقیش به زور ارضا میشیم هم من این حس رو دارم هم اون
.یه بچه یکساله دارم
لولای عروسیمون اون بکن خیانت کرد و هنوز هم پایش جور بشه دنبالش هست اما من خسته شدم
منم دلم میخواد دیگه از تلاش دست بردارم
دلم میخواد یکبار مثل خودش باشم😭بازهم نمیتونم چون تابه حالا پاکدامن بودم و مهمتر دخترم هست
میدونم با حرف درست نمیشه اما راه دیگه بذهنم نمیاد .میدونم که زندگیش رو دوست داره و همیشه حرف از بچه دومم پیرنه اما من نمیخواهم
چون بچه اولم خودم اکثر سختیاش رو کشیدم