نمیدونم چطوری به حال خودم گریه کنم۶ماه دخترم تو خواب وبابدبختی شیرخورد من تو این مدت پیرشدم پیر تااینکه درست شد اما چه فایده دیگه توی ۱۰ماهگی غذا مهمتر میشه تا شیر الان لب به غذا نمیزنه اصلاااااا ۵ساعته بهش شیر هم ندادم گشنه ش شه نمیخوره ،پیمانه تحملم پره حسرت مادرایی میخورم که هم شیرخوردن بچه هاشون قشنگ بود هم غذا خوردن اما من تو هردوش عذابم حالم خیلی بده دیگه نمیتونم اینم مثل اون ۶ماه تحمل کنم داغونم همش یه ماه نشد من خوش باشم بخاطر بچه م هیچی نفهمیدم از لذت بچه داری نه حاملگی نه شیرخوردن اینم که غذا خوردن ،قلبم داره تیر میکشه خیلی خیلی دلم پره 😭😭از وضعیت همیشه مشکلدارم خسته م