سلام دوستان
من ماجرای زندگیمو اینجاخلاصه وار تایپ میکنم شمابگیدچکارکنم
حدودپنج سال میشه ازدواج کردم یه ازدواج معمولی از طرف من ولی شوهرم میگه عاشق منه که باورندارم چون من معتقدم آدم عاشق برای طرفش حاضرمیشه هرکاری انجام بده ولی شوهرمن فقط باحرف عاشقمه نه عمل.
شوهرم وقتی حتی یه مشکل پیش پاافتاده براش پیش میومد به قدری ناراحت میشد وپریشان وعصبی میشد که گریه میکرد وگاهی اوقات از فشارعصبی خون دماغ میشد کم کم بهم سوظن پیداکرد در خونه رو قفل میکرد میومدخونه همش داخل خونه روچک میکرد که مثلامچ منوبگیره بایدبراش قسم میخوردم که خیانت نکردم اصلا اهل تفریح ومسافرت یامهمونی رفتن نبود ویه سری مشکلات دیگه که مشخص بود مشکل اعصاب داره من از اول سکوت نکردم واعتراض کردم وخانوادش رو درجریان گذاشتم خلاصه هرکاری کردیم دکتر نرفت و منم خیلی دلم بچه میخواست ولی شوهرم بچه نمیخواست قبل از شدید شدن وبروزیه سری رفتاراش رفتم دکتر ومن مشکلی نداشتم براشوهرم آزمایش نوشت که بازم قبول نکردبره دکتر. شوهرم آدمیه کارمیکنه ولی اصلااهل ریسک کردن وتغییرزندگی نیست وفقط درجامیزنه من باداروندارش بابدخلقیاش و.... ساختم تاامسال دیگه نتونستن رفتم دادخواست طلاق دادم مهریه موگذاشتم اجرا.
الان همش التماس وگریه میکنه که برگردم اومدشورادستموبوسید میگفت پشیمون شدم برگردی میخوام آدم دیگه ای بشم وفهمیدم بجز توکسی بدردم نمیخوره میگه دکترمیرم وهرکاری که تاالان برات انجام ندادم برات انجام میدم میگه خودموخانوادم بهت تعهد محضری میدیم. حالامن دو دلم برگردم یانه؟ نمیتونم بهش اعتمادکنم گفتم بروگواهی سلامتت روبگیر بیار میگه توباهام بیابریم دکتر بابام قبول نمیکنه باهاش برم. شوهرم میگه برگرد شکایتت هم بذارسرجاش باشه اگه راضی بودی برو رضایت بذار روپرونده. حالامشکل من اینه برام راحت نبود بابام رو راضی کنم که برم دادخواست طلاق بدم بابام میگه رفتی دیگه حق نداری اسم طلاق بیاری میترسم برم پشیمون بشم اون وقت دیگه حمایت بابام روندارم. به خاطرمهریه دارایی شوهرم وحسابش روتوقیف کردم هرچندچیز خاصی هم نداره والان بیکاره میترسم رضایت بذارم رومهریه داراییش رو بزنه به اسم یکی دیگه واون وقت من دیگه هیچی، چون میدونم فقط فشارمهریه شوهرموآروم کرده. به نظرشماچکارکنم. میگه ماشینم روبه اسمت میکنم اگه بخوان برگردم چه درخواستی ازش بکنم که به خاطرش دیگه اذیتم نکنه؟ حق طلاق خواستم نداد