اره انقدر بهم نزدیک بودیم نصف عمرشو خونده ما گذرونده بود...یه پسر پولداری که رئیس من بود از من خواستگاری کرد منم به قصد اشنایی باهاش رفت امد میکردم اولین بازی که دوستم این اقازو دید باهاش ریخت رو هم 🙂و زیراب منو پیشش زد بطوری که هم کلی دروغ پشتم گفت که کارمو از دست بدم هم خودش باهاش عقد کرد در نهایتم طلبکار من شد و کلی بهم توهین کرد😁😁من خودم میخواستم پسره رو رد کنم ولی دوستم بهم خیانت بدی کرد انگار غریبه بودیم
اره ولی بخشیدمش
رفیق ۶ سالم بود
سپردمش به امام حسین
خیلییی بهم تهمت زد و قلبمو شکوند
خودشون براش جبران میکنن
خدا میدونه چقدر گریه کردم
گفتنش باعث اذیته برام
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
