عزیز من مگه مجبوری؟؟خب قطع رابطه کن یه مدت بلکه نبودت حس بشه خودشون بیان طرفت..زیادی دورشون رو گرفتی و محبت میکنی شاید برا همینه
خب دوس پسر داشته گندش پیش کیا دراومده؟ یعنی کسی دخالت کرده از فامیل؟
بچه آخر نیست وسطه ولی حتی وقتی هم متاهل بود مادرم بی حدو حصر احترام شوهر اونو می‌گرفت شوهر من بی نهایت مرد محترمی هست ولی مادرم خیلی اون زمان بی ارزش نگاش میکرد همیشه با خودم میگم آه شوهرم و ظلم مادرم در حق ما زندگی خاهرمو نابود کرد
نه گلم داداشم فهمید گفت چرا با پسرا دوست شده گوشیو ازش گرفت مادرم گفت خودم در جریانم شما حق دخالت ندارید و با داداشم یه دعوای بزرگ کرد و از خونه انداختش بیرون و گفت برگردی خونه ۱۱۰ خبر میکنم الان خواهرم علننا با دوس پسرش جلو چشم ما تصویری حرف میزنه و ما جرات نداریم چیزی بگیم
یه خواهر دارم یه سال از خودم بزرگتره ۲۹ سالشه مدام کار میکنه خرج خونه رو میده مادرم بهش میگه پیرزن ترشیده حرفهای خیلی زشت بهش میگه من بهش میگم گناه داره اینجوری نگو میگه حقشه ولی مادرم یواشکی با این یکی خاهرم میره بازار ادکلن و تیشرت گرون میخره برا دوست پسرش و از خرجی بقیه میگیره برا این
همش میگه این دخترم مثل ملکه س خوشکله هرجا میره کلی خواستگار داره ولی خدایی من میترسم شوهر کنه چون اخلاقش خیلی خیلی بده و مطمینم هیچ مرد قبول نمیکنه اینو
آخه من خودم کارمندم عزیزم و شوهرم خبر داره ظاهراً ناراضی نیست دیگه خدا میدونه قلبا راضی باشه یا خیر
بخدا آذر امسال دقیقا سه سال تمامه من ماهی هفتصد دادم مادرم به اضافه اون همه دعوتو خوراکی و لباس ووووو....
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
