نیم ساعت پیش دلم هواچایی هل کرد رفتم دم کنم . کتری روکه گذاشتم فهمید میخام چای دم بدم اونقدرغر زد که این وقت شب چای خوردنت گرفته فرداهم دیرپامیشی مردم فلانن مردم زرنگن زودپامیشن میگم اخه من تنهاو بیکار زودپاشم چیکارکنم میگه کارهای خونه انجام بده خلاصه دوساعت وز وز کردتا اب ریختم فلاکس ی ربع طول کشید دم بکشه چایی ریختم بخورم این هنوز داشت غرمیزد سردترکه شد بلندشد چاییمو خورد و خوابید بدون حرف😐مرتیکه پرو
ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم ، خود نتوانستیم مهربان باشیم . من در کوچه های زندگی به دنبال آرتانی وحشی و سادیسمی بودم که مرا با تیر عشقش زخمی کند ، که ناگهان ممدی از ته کوچه با پراید آمد ... ( امضام فانه من در کوچه های زندگیم به دنبال هیچ خری نیستم البته به دنبال یک آهو هستم آن آهو در پشت کوچه ای که ممد از تهش آمد در باغی سرسبز علف می خورد و از وجود من آگاه نیست ، آیا من قادر به شکار این آهو هستم ؟ خیر )