سلام بچه ها
روانی شدم از دستش روانی
دوست پ میگم وای خیلی رو مخم میره گیر الکی
امشب داشتیم حرف میزدیم یادم اومد گفتم راستی پلاک نقره برام خریده بودی تو عروسی گم شد و کلی غصش و خوردم
دیدم کلا رفتارش عوض شد
گفتم چته میگه هدیه بوده برام مهم بوده منم بهم برخورد گفتم به جای اینکه بگی ناراحت نباش مثلش میگیریم یا مهم نیست و ...
منم امشب کات کردم سر گیرایی ک بهم میدادیم 💔
اونوقت یه پلاک طنجیر طلا به اسم خودش بدام خریده
من نمیتونم تو خونه بندازمش
گیر داد که همین الان بنداز گفتم زشته مامانم بهم تیکه میندازه اونوقت یا کسی میبینه
نمی‌فهمه کلا
مجبورم کرد انداختمش عکس فرستادم براش
خسیسه😕😕
اتفاقی تاپیکتو دیدم حدس میزنم ۱۶ اینا باشی ...از طرف کسی که تو شرایطتت بوده و مثل یه خواهر...برای طرفت هیچچچچچچچچچ کاری رو به خاطر تحت فشار قرار دادن انجام نده دختر خوب بعدا خدایی نکرده جدایی پیش میاد خودتو میبینی که ازت هیچی نمونده احساس تهی بودن میکنی میدونی چرا چون همیشه تحت فشار و امر مقابل بودی وووو از خط قرمزات گذشتی
بعد پلاک زنجیر و انداختم عکس فرستادم براش میگه خوبه آروم شدم
من قهر بودم باهاش اما حالیش نیست اومده عکس لباس می‌فرسته میگه کدوم و برات بخرم
حالیش نیست ازش دلخورم
یا کلاس چی بنویسمت دوست داری
آخرش هم میگه بهم محبت کن
گفتم بعدا ان شاالله
آخه لنتی من قهرم محبت چی دارم به تو کنم
آخرش اونم با حالت قهر شب بخیر گفت و رفت
یا دنیا دلم گرفته انقد گریه کردم
