دیشب رفته بودم تو فکر که منم همیشه تو سختی هستم و فقط مدلش عوض میشه ، پس چرا مثل قدیم اونقده بهم سخت نمیگذره ، دیدم که الان فقط طرز فکرم فرق کرده ، مثلا از وقتی قانون جذب رو یاد گرفتم (با خوندن کتاب ۴ اثر از اسکاول شین و دیدن فیلم راز و ... ) ، از دیدن برخی سختی ها حتی خوشحال میشم. مثلا وقتی تو اداره یکی زیرآبم رو میزنه و کاری رو ازم میگیرند ، منتظر کار بهتری هستم و مثل قدیم اشکم در نمیاد و ناله نمیکنم.