من دندونام مشکل پیدا کرده
اعصاب و حوصله دندون پزشکی رو ندارم
شوهرم تو شلوغ ترین روزای کاریش هست به شدت و تنها
خودم تو مضخرف ترین روزهای روحیمم
هوا به شدت گرم(جنوبی)
دو روزه ندیدمش دلم تنگه
اونم کارش زیاده دست تنهاست طوری هم نیست که بشه کمکش کرد فشار روشه بی خوابی کم طلاقت شده
امروز خودم تنها در به در ایندکترا با این گرما دیگه غش کردم رسیدم خونه
میدونم گرفتاره ولی دل لامصب مگه میفهمه انتظار داشتم حداقل یه زنگ بزنه ولی نزد تا حدودا ۷ بود
فهمید خوب نیستم وقتی نباشم خودش هم روی مود نباشه کلافه میشه کم طاقت میشه تو حرف زدن(بد نه ها فقط بی حوصله) دیگه یه کوچولو حرف زدیم
سعی کردیم آروم باشیم
میدونم چقدر درگیره ولی من اصلا خوب نیستم دلم میخواست امشب بیاد ازش پرسیدم میای گفت فکر نکنم برسم فقط بخوابم(عقدیم)
همه چی رو درک میکنم میفهمم
ولی سختمه
خیلی چیزا همنمیشه گفت فقط باید صبوری کرد
من چه کنم
می دونید میدونم باید حال اونو خوب کنم ولی خودمم کم میارم نمیتونم همیشه اوکی باشم
یکم حرص درار حرف زدم نیاز داشتم تو اون تایم که میدونم مناسب نبود یکم لوسم کنه بنده خدا چند بار پرسید چرا دپرسی
من هیچی گفت نداشتیم ما اینطوری حرف بزنیم بعد دیدم جاش نیست واقعا احمقانه بازی در نیار😂 دیدم ممکنه الان الکی الکی گند بزنم تو حال هردومون دیگه یه کوچولو حرف زدیم
با این حال نه اون خوب بود موقع خداحافظی نه من
به غیر از اینا خیلی دغدغه فکری داریم
و شلوغ ترین روزای زندگیمون
بازم میگم شکر تنمون سلامته
رزق و رزیمون برقراره
عشقمون و رابطمون حالش خوبه و سلامته
خدایا خودت توان بده
و همه چی خوب بشه