لوبیا که از قبل خیس خورده و با گوشت میپذرم تو اب. بعد براش پیاز داغ و رب و یکم قارچ جدا درست میکنم قاطی میکنم باهم میپذره... نمک و ذرچوبه به مقدار کافی😁
کیـــنه ای نیــستم...ولـی بَــــدی میره تو حافــظه بلنــد مـــدتم...🤘
من لوبیاهارو میشورم میریزم تو زودپز گوشت قرمزم اضافه میکنم با یه دونه سیب زمینی درش رو میبندم میذارم بپزه بعد گوشت و اون یه دونه سیب زمینی رو میکوبم گوشتا ریش ریش میشن سیب زمینی هم کامل له میشه خیلی لعاب خوبی میده به غذا بعد براش دو قاشق رب سرخ میکنم و اضافه میکنم و چندتا هم قارچ ورقه ورقه میکنم و اضافه میکنم یه بیست دقیقه میذارم با شعله ی کم رو گاز باشه و نمک و یه کم فلفل سیاهم اضافه میکنم غذا حسابی جا افتاده الانم فصل لیمو هست موقع سرو آبلیموی تازه روش میریزی خوردن داره
اجازه بدید اینجا میگم . سالها پیش تو ساختمون ما یه خانمی زندگی میکرد دختر یکی از هنرپیشه هایی بود که مجوز کار بعد انقلاب بهش نداده بودن خب دختری که تو خانواده بازیگر بزرگ میشه رو دیگه همونجور بار میاد تحت پوشش و موارد دیگه ولی من یه بار برای نصب دیش اونموقع ها چون وارد بودم مال خودم هم جانداری واحد اون خانم با همسرش بالکن بزرگی داشت رفتم هم مال خودمو گذاشتم هم مال هردو رو نصب کردم باید از تو اتاق خو آبشون برم که چیزی دیدم که خیالم لز بابتش راحت شد بعد قبلش هم خیالم تخت بود چون شوهرش بقدری،خوش تیپ وهمه چی تمام دو تا من پسر خوشکل و خوش تیپ یه روز این خانم اومد به خانم من گفت روزا که شوهرامون میرن سر کار ماهم بریم پیاده روی وزنمون حفظبشه دختر مم ۴ سالش بود مادر بزرگم با من زندگی میکرد بسیار زن فهمیده باسوادی بود و همه چیو تشخیص میداد خانم من گفت من به شوهرم بگم بعد قبول کرد از صبح بریم به من گفت گفتم برو یه سه ماهی بدون وقفه بجز جمعه ها رفتن یه موقع هایی هم با ماشین بودم میدیدم سر به سرشون میزاشتم میوه فروشه یه بار به خانمم گفت خانم مزاحمه خانمم گفت آقا پونصد متر عقبتر دنبالمون افتاده منم حالا پشت چراغ قرمز تا اومد بیاد سمتم اوت خانم گفت آقا شوهرشه شوخی میکنه. خلاصه بعد سه ماه یه بار گفتم با فلانی میری میاره روی گفت یک. هفته است نمیریم گفتم چرا اخم کرد که نگه گفتم ببین تو از من تقاضایی کردی من بخاطر اعتمادی که بهت داشتم اجازه دادم ولی الان نمیشه راه نداره اگه اجازه نداده بودم میگفتی به من اعتماد نداری باید من بدونم گفت اینروزای آخر یه جوری لباس میپوشید هی ماشینها بوق میزدن حرصم میگرفت که گفتم دخترم اذیت میکنه مادر آقا شهرام صداش دراومده .خب اگر خانم من طرز آرایشش و طرز پوشش لباسش تغییر میکند من روز اول روزاول جلوشو میگرفتم اگه دوهفته تغییر میکرد دیگه بدرد من اون زندگی نمیخورد . من نه تعصبیم ابدا همه چیز رو اون اول باید جلوشو گرفت در،صورتی که سبک زندگی منو هیچ کس نداره نمیتونه داشته باشه ما با هر کسی بارعایت اصول پوشش زندگیمون مثل سبک زندگی اون خانواده رفتار میکردیم شما هم فقط هوشیار باش اگه هر کاری هر موردی رو که مناسب با اون چه که تو زندگی هردوتون منافات داشت همون اول جلوش وایسا بی پرده بزار بگه تو جنبه نداری.