من با مادرشوهر و جاری تو ی ساختمونم پنج ساله عروسی کردم هر وقت مهمونم بیاد یا خانواده م بیان خونه م ک خیلی کم پیش میاد که بیان مادرشوهر و پدرشوهرم توقع دارن ک حتما بهشون بگم ک اونام بیان.منم دوسدارم خب خانواده م راحت باشن .مگه من خانواده شوهرم میان مهمونی خونه م خانواده ی خودمم میگم.نمیدونم باهاشون چ رفتاری کنم ک ناراحت نشن یا چجوری ب شوهرم بفهمونم‌این چیز واقعا آزارم میده بگید چجوری ب شوهرم بگم ک ازم بدش نیاد
تاپیک آخرم میای 🥺💕
خب ب شوهرت بگو
شما همون مدلی که خودت راحتی رو پیشه کن
اونا هم مجبورا قوانین منزل شما رو بپذیرن
نهایت وقتی میخوای خانوادت رو دعوت کنی چند روز قبلش اونا رو دعوت کن که تازه اونجا بوده باشن
راحت بگو چرا باید رودرباسی داشته باشی منم مثل توام شرایطم خانوادمو راحت دعوت میکنم
برا ما برعکسه پدر شوهرم اینا نمیان.مامانم اینا میگن باید اونا رو دعوت کنین.
چی بگم اون همیشه پشت خانوادشه
یبار یه شب دعوتشون کن بگو بخند آخرش بگو خونه گوچیکه شلوغ میشه و فلان باهم نگفتم فردام مامانمینارو میگم . یدفعه گفتی دیگه تموم
بگو مامان بابام راحت نیستن
من تو چشماشون میخونم اینو
هوووف اشتباهه محضه.زندگی تو یه ساختمون حتی با مادره خوده آدم.
دو بار که خانواده همسرت رو دعوت می کنی
خانواده خودتم دعوت کن
ببین واکنش همسرت چیه
اون موقع تصمیم بگیر باید چی بگی
من خودم هیچ وقت با هم دعوت نمی کنم به همسرم میگم شلوغ بشه بی نظمی میشه و حرفی نداره
واااای شرایط منو گفتی،منم حسرت به دلم مونده مامانم اینا تنها بیان
منم امشب داشتم به همین فکر میکردم میخوام خانوادمو دعوت کنم ولی مادر شوهرم اینا هم توقع دعوت دارن میدونم که اگر هم نگم خودشون خودسر میان خیلی بدم میاد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
