ولی از من میشنوی وقتی بره همه چی عوض میشه
الانم نگا نکن هرچی بگه میتونی انجام بدی و شکاکیش برات مسئله ای نیست
دو روز دیگه سنت بالا میره حوصله ت نمیکشه بهت برمیخوره،اعصاب واست نمیمونه
من فقط میخوام اندازه ای که میخواد من خوب باشم خودشم خوب باشه.میدونم بهم اعتماد دارهاا ولی بازم گیر میده بهم این اذیتم میکنه که موقع گیر دادن من میشه میگه حتما تو بهم اعتماد نداری.ولی موقع گیر دادن خودش میشه میگه بخواطر غیرتشه
ببین من وسط این ماجرا دارم زندگی میکنم، من خودم حجابم درست آدم مذهبی هم هستم، دانشگاهم میرم با دانشجوهای پسر یه کلمه م حرف نمیزنم هییییچیییییی
با سه تا بچه تو یه شهر دیگه زندگی میکنم شوهرم یه شهر دیگه کار میکنه، همه به سرم قسم میخورن
با اینکه قیافه دارم و خوشگلم هیچ وقت دلبری و لوندی نمیکنم، اون وقت شوهر من بازم به من گیر میده، بعد شوهرم تو گوشیش دیدم به یه دختره پیام داده البته پیاما حال و احوال و اینا بود ولی برا من خیانت محسوب میشه بعد طلبکارم بود، و میگفت من بهش اعتماد ندارم😕
اره بخدا تو دانشگاه یه پسر جرعت نمیکنه نزدیکم بشه انقدر که سنگینم
اینا بخواطر تعهدیه که بهش دارم
وضع مالیمونم از نامزدم خیلی بهتره میتونم با یکی دیگه ازدواج کنم همچی داشته باشه به دون دغدغه زندگی کنم
ولی من7سال الکی زندگیمو نزاشتم پای یه نفر که الان این حرفارو بهم بزنه هر پیشرفتیم که الان داره بخاطر من بود که میخواست زود همچیو اوکی کنه که ازدواج کنیم
نمیدونم این خارج رفتن یهو از کجا اومد
دوستی؟
باهاش برو
این مردا وفا ندارن😒
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
