من از همون اول زندگی شوهرم اجبار کرد که شب ها گوشیو بذارم رو ساعت ۶ صبح که بهش صبحانه بدم بعد بره سرکار
تا اینجاش نوش جونش
ولی بدیش اینه که من صبحانه رو آماده میکنم به امید اینکه بخوره بره و بازم بخوابم
ولی اون تا دوساعت بعدش نمیره و هزار جور خدمات میخواد
میگهدبیا پشتمو بخارون
بیا انگشتامو بکش
بیا پشتمو مالش بده
بیا پا بذار رو پشتمخستگیم در بره
لباسامو پیدا کن
خسته شدم دیگه.