دنیایی دخترا خیلی قشنگه حس و حال عجیب و بامزه ای دارن
دیروز از خونه مامانم میومدیم یه ساعت و خورده ای فاصله مونه بعد از همون موقع که نشستیم پسرم شروع کرد به غر غر کردن و گریه کردن ۶سالشه که چرا اومدیم من نمیخوام برم خونه .... بعد دخترم رو پام نشسته بود شیشه ماشین پایین بود یه لحظه دیدم به موهاش باد میخوره خودشو از آینه بغل میبینه عشوه میاد دست میکشه به صورتش و موهاش 🤣🤣🤣🤣🤣یعنی تا خود خونه عشوه میومد که باد به موهاش میخورد میرفت اینور اونور ساکت ساکت تو دنیایی خودش غرق بود دوسالشه