وحشتناک حالش بده در حدی که با هیچ کسی اصلا حرفم نمیزنه داغون حال بد به مامانش گفته که این شوهر خواهرش میخواسته بهش تعرض کنه مادره رفته به دوماد گفته اونم برگشته گفته من کاری نکردم اون به من چشم داره جلو من لباس تنگ و کوتاه میپوشه حالا از اون موقع خواهره با این سر سنگین شده میگه بعد باهام حرف میزنه بهم محل نمیزاره میترسه که داماد به دروغ به خواهرش چیزی گفته باشه حالا میخواد بدونه که اگه از طریق پیام ها از شوهر خواهر شکایت بکنه به جایی میرسه بدون اینکه همون موقع شوهر خواهره بفهمه یا بدتر میشه کلا طفلک حالش خیلی بده خیلی دلم میخواد یکجوری کمکش کنم