عمه مادر من حدود ۹۰سالشه البته سالم و روپای خودشه و با وجود دختر پسراش با اصرار خودش تنها زندگی میکنه،وقتی میریم خونش که خیلیم قدیمیه،چیزایی میگه که بدجور وحشت میکنیم،مثلا ماه رمضون بهش گفتم که عمه از کجا میفهمی سحره برا نماز که یه اشاره به طاقچه کرد و گفت اون دخترع که اونجا نشسته منا بیدار میکنه،یا یکبار میگفت این دختره داشت خونه را جارو میزد که شما اومدین،