2777
2789
عنوان

رمان خوان ها لطفا بیاین

150 بازدید | 18 پست

یه رمان بود که یه دختره پیش فک کنم مادربزرگ پدریش زندگی میکرد توی روستا مادرش اونو ول کرده بوده و رفته بود خارج بعدش بابابزرگ مادریش اونو به شهر میاره و یه پسری به اسم امیر حافظ طرز لباس پوشیدن شهریا رو یادش میده 

این دختره باید از دختر یکی از نوه های پدربزرگش نگه داری کنه که اسمش بهاره 

بابای بهار اصلا به اون توجه نمیکنه و این دختر روستایی رو هعی مسخره میکنه گسی اسم این رمان رو میدونه؟

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

با امیر حافظ ازدواج نکرد که امیر حافظ پسر خالش بود که دلش به حال این میسوخت

نه موضوع رمان این بود امیر حافظ بهار قبلا عاشق هم بودن امیرفکر میکنه بهش خیانت شده بیخبر میزاره میره

لعنت به پدر مادر مردی که پیشنهاد دوستی میده به خانوما
همه رمانا یا دانشگاه اشنا می شن یا روستایی دختره میره شهر

درباره رمان آلپ ارسلان و دلارای پرسیدیا

هنو آخرش نشده نویسندش خیلی بیشوره پارت نمیزاره هرهفته شاید یه دونه بزاره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز