سلام بچه ها😭😭😭 من عصر یه تاپیک زدم که یه شوهر به تمام معنا بچه دارم، اون ۳۶ سالشه من ۲۴ ،ساعتای ۶ زنگ زد که نیم ساعت دیگه میام دنبالت بیا خونه ما خاله هام و مامانم شام اینجان، تو هم باش ،که الان تعریف میکنم چی شد
اینو بگم که تا چیزی میشه زرتی میزنه زیر گریه، ازش میترسم برم توی یک جمع یه وقت پسر عمه ای پسر عمویی کسی نیاد یه حرفی بزنه من مجبور باشم جوابشو بدم دیگه این شروع میکنه به بهانه گیری و داد و بیداد
ما عقدیم حالا من همه روش هایی که بدونید رفتم، حتی مشاوره، گریه هاش خیلی روی اعصابمه
من آدم محبت کردنِ بیش از اندازه نیستم
حالا امشبو بگم
من رفتم خونشون دیدم مامانش کلی تدارک دیده شام خوردیم و خاله هاش و مامانش ساعتای ۹ رفتن (،خونه مال شوهرمه و مامانش اینا یه شهر با فاصله ۲ ساعت از مشهد زندگی میکنن)
اینم با اینکه میدونه بابام مخالفه من پیشش بمونم لج و لجبازی کرد که نمیبرمت باید بمونی
منم زنگ زدم به مامانم و نگم که چقدر اونم رفت رو اعصابم
انگار من مقصرم 😭😭😭😭
منم هم اعصابم از مامانم خورد بود هم دلم از دست شوهره خون بود دیگه واااقعاااا کنترل خودمو از دست دادم
گفتم من بخدا اصلا درکت نمیکنم، تو هیچی نمیفهمی، تو کمبود محبت داری تو کمبود توجه داری منو دیوونه کردی با کارات ، نمیذاری جایی برم کاری انجام بدم با کسی صحبت کنم
تو تا چیزی میشه گریه میکنی اخلاقات عین بچه هاس تو باید بری خودتو بستری کنی مریضی و باید طلاقم بدی هررررچی به نامم کردی فردا بهت برمیگردونم فقط طلاقم بده دیوانه شدم از دستت، همه اینا رو همین نیم ساعت پیش بهش گفتم 😭😭😭😭 هررررچی تو دلم بود بهش گفتم
اونم فقط نگام میکرد و
جوری بغض کرده بود و میلرزید و قرمز شده بود گفتم الان سکته میکنه
پا شد رفت از خونه بیرون و درم محکم بست😔😔🥺
حالا پشیمونم
من نباید اینطوری بهش میگفتم 😔😭😭😭
هیچی بهم نگفت هیچی 🥺😭😭😢😥
چیکار کنم حالا 🥺🥺😞😣
من میدونم تو نی نی سایت نباید دنبال مشاوره باشم
ولی گفتم حداقل اینجا چهارتا خانم با تجربه هستن شاید چیزی بگن به دردم بخوره
این الان بیاد من چیکار کنم 😔 چطوری باید از دلش درآورد؟
چیکار کنم اخلاقش بهتر بشه، هر چیزی میشه گریه میکنه ترحم منو برای خودش داشته باشه این حالتیه، از اون طرف حساس و غیرتیه ، روانمو بهم ریخته 😔