سلام بچه ها😔
بذارین از اولش بگم براتون
شوهرم که نیست نامزدمه ولی عقدیم ،از اون اوایل متوجه بودم بیش از حد احساساتیه و خیلی به من وابسته ست من فکر میکردم بخاطر علاقه ست
اعصابمو خورد میکرد همیشه با حرفاش، انگار تو فیلما زندگی میکنه
اگر یه چیز کوچیک بهش بگم فوری ناراحت میشه میره تو خودش یا گریه میکنه
خیلی از گریه کردناش بدم میاد میره رو اعصابم آخه مرد اینقدر احساسی، بدم میاد همش گریه میکنه
حالا غیرتی بودنش چیه، اگر من با یک مرد صحبت کنم کافیه یه لبخند بزنم، دیگه پدرمو درمیاره داد و بیداد میکنه
همش میگه من برات کافی نیستم من فلانم من بهمانم من برات کم گذاشتم
همیشه احساس گناه میکنه یا همیشه ناراحته ازم
دیگه عصبی شدم کم آوردم، بیش از حد به من میچسبه دلش نمیخواد من بدون اون جایی برم
۳۶ سالشه ولی عین بچه هاست نفهمه،
دیگه کم آوردم میخوام جدا شم ازش
چند بار گفتم بهش ولی داغون شده
میاد به دست و پام میوفته، من نمیدونم آخه کدوم مردی اینطوریه اونقدر گریه گریه گریه ،رفته به زور و بااصرار ماشینشو زده به نامم،
بابا من خاک بر سر ماشین نمیخوام خونه نمیخوام دیوانه شدم باهاش 😔😔😔 طلاق بده همه رو پس میدم بهش بخدا
چندبار تهدیدم کرده یه بلایی سر خودش میاره برای همین ازش میترسم به خانوادمم نگفتم، همه فکر میکنن چقدر خوبه
مشاوره رفتیم چندبار این اصلا اخلاقش تغییر نکرده
چیکار کنم من