من خواهرم حدود بیست سال پیش ازدواج کرد خیلی خیلی خوشگل بود و همه چیزش عالی بود ولی حدود سه ماه بعد از ازدواجش همش میمالید میگفت خیلی شوهرم بد چشمه...... به همه نگاه میکنه.... حالا خواهرم تا زمانی که مجرد بود یک محجبه با پرستیژ و با جسارت بود که بعد ازدواج سر خورده و افسرده شده بود مامانمم فهمیده بود که شوهرخواهرم خیلی بد چشمه همه برا خواهرم غصه میخوردیم خودش که داغون شده بود.... چند دفه تو عقد میخواس طلاق بگیره ولی شوهرش خیلی دوسش داش طلاقش نمیداد.. هی مجبور میشد آشتی کنه.... تا اینکه تو عقد حامله شد کلا فکر طلاقو از سرش بیرون کرد رف خونه خودش...... همیشه با شوهرش با لب خندون میرفتن بیرو با چشم گریون برمیگشتن چون خیلی شوهرش بدچشم بود وحشتناک... هر چقدرم خواهرم بهش تذکر میداد فایده نداش...... کلا خواهرم و کل فامیل از شوهرش متنفر بودیم... کلا مردای چشم چرون خودشونو از چشم همه میندازن.... ما که مخصوصا مامانم ازش متنفر بود یم..... بالاخره دو سال پیش خواهرم از شوهر نکرش طلاق گرف..... الان یکسال و دو ماهه ازدواج کرده و خداروشکر خوشبخته...... از همسر اولش سه تا بچه داره..... ولی همسر دومش اقاس
.... خواهرم دست اون حیوون به اندازه سی سال پیر شده بود از وقتی با شوهر دومش ازدواج کرده مثل دخترای 14 ساله شده.....