2777
2789

اعتراف عشق کردم یادم میاد پاره میشم از خجالت 😢

به کسی که به ویژه در سنین جوانی طاقت تحمل وجود خسته کننده ی دیگران را ندارد و به حق از معاشرت با آنان ناخرسند می گردد و به انزوا رانده می شود، توصیه می کنم که عادت کند، قدری از تنهایی خویش را به همراه خود به جمع ببرد، یعنی بیاموزد که حتی در جمع نیز تا اندازه ای تنهایی خود را حفظ کند، هر چه می اندیشد فورا ابراز نکند و همچنین آنچه را که می گویند زیاده به جد نگیرد،, و از دیگران نه از حیث اخلاقی، نه عقلی انتظار بسیار داشته باشد و بنابراین بی اعتنایی را در برابر نظرات آنان در خود استوار کند که این مطمئن ترین روش برای اعمال شکیبایی در خور تحسین است   شوپنهاور / در باب حکمت زندگانی🌻 خدایا بهم صبر بده رنج این روزامو تحمل کنم 😔🙏🏻

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

🗿🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣وای ابن بدههه

خیلیم بده 😩

به کسی که به ویژه در سنین جوانی طاقت تحمل وجود خسته کننده ی دیگران را ندارد و به حق از معاشرت با آنان ناخرسند می گردد و به انزوا رانده می شود، توصیه می کنم که عادت کند، قدری از تنهایی خویش را به همراه خود به جمع ببرد، یعنی بیاموزد که حتی در جمع نیز تا اندازه ای تنهایی خود را حفظ کند، هر چه می اندیشد فورا ابراز نکند و همچنین آنچه را که می گویند زیاده به جد نگیرد،, و از دیگران نه از حیث اخلاقی، نه عقلی انتظار بسیار داشته باشد و بنابراین بی اعتنایی را در برابر نظرات آنان در خود استوار کند که این مطمئن ترین روش برای اعمال شکیبایی در خور تحسین است   شوپنهاور / در باب حکمت زندگانی🌻 خدایا بهم صبر بده رنج این روزامو تحمل کنم 😔🙏🏻

خونه داییم بودیم اخر شب همه پسر دایی ها و یکی دوتا از زناشون تو اتاق بودن بعد نمیدونم من خر وسط اونا چی میخاستم یهو یکی ازم در رفت خجالت کشیدم بعد هی این پسر دایی میگفت من بودم اون بکی میگفت من بودم بدتر ابروم رفت .. من ۵ ساله بودم اونا بیست ب بالا 

قیافه من🔫😑😑وقتی تو تاپیک خانومای باردار میرم ... از پشت بوم صدای گربه میاد روی بچم اثر نذاره 😑🔫 با هندزفری آهنگ گوش دادم بچم ناقص نشه 😑🔫تو لقمم مو بود نپیچه دور گردن بچم خفه شه 😑🔫 یدونه کنجد رو نون بود بچم سقط نشه😑🔫 موز خوردم بچم نیوفته 🔫😑الویه خوردم، تخم مرغ خام توی سسش رو بچم اثر نذاره😲 حالت تهوعم قطع شده بچم نمرده باشه🔫😑 داشتم بستنی میخوردم یه تیکش افتاد رو شکمم سنگین نباشه بچم سقط بشه🔫😑😑 درو محکم کوبیدم گوش بچم پاره نشه🔫😑کشمش خوردم بچم فلان نشه . یدونه بالشت جابجا کردم بچم ال نشه . وقتی باد پرده رو تکون میده نوار سربی پرده واسه جنین ضرر نداره؟ ذراتش توی هوا معلق بشه😫😫😫بچه فامیل با لیزر اسباب بازیش نور انداخت روم واسه بچه ضرر نداشته باشه🤦‍♀️ مادرشوهرم با این وضعم میخاد بیاد خونمون شب نشینی ..مگه چند روزه دیگه داری تا زایمان ؟ دوهفتمه عزیزم🔫😑😑😑                                                                                                                           
چی گفتی از اول بگو ببینم🤣🤣

یادم ننداز 😩😩

به کسی که به ویژه در سنین جوانی طاقت تحمل وجود خسته کننده ی دیگران را ندارد و به حق از معاشرت با آنان ناخرسند می گردد و به انزوا رانده می شود، توصیه می کنم که عادت کند، قدری از تنهایی خویش را به همراه خود به جمع ببرد، یعنی بیاموزد که حتی در جمع نیز تا اندازه ای تنهایی خود را حفظ کند، هر چه می اندیشد فورا ابراز نکند و همچنین آنچه را که می گویند زیاده به جد نگیرد،, و از دیگران نه از حیث اخلاقی، نه عقلی انتظار بسیار داشته باشد و بنابراین بی اعتنایی را در برابر نظرات آنان در خود استوار کند که این مطمئن ترین روش برای اعمال شکیبایی در خور تحسین است   شوپنهاور / در باب حکمت زندگانی🌻 خدایا بهم صبر بده رنج این روزامو تحمل کنم 😔🙏🏻
اعتراف عشق کردم یادم میاد پاره میشم از خجالت 😢

ازدواج کردی با طرف؟

🎀:°•❀°━━━━┓                                                                     𝗧𝗛𝗘 𝗟𝗜𝗧𝗧𝗟𝗘 𝗣𝗥𝗜𝗡𝗖𝗘👼:ɪ'ᴠᴇ ʜᴇᴀʀᴅ ᴛʜᴀᴛ ʜᴜᴍᴀɴ ᴀʀᴇ ɴɪᴄᴇ ᴊᴜsᴛғʀᴏᴍ ᴀ ʟᴏɴɢ ᴅɪsᴛᴀɴᴄᴇ, ʜᴏᴡ ʟᴏɴɢ?𝗧𝗛𝗘 𝗙𝗢𝗫🦊: sᴏ ʟᴏɴɢ ᴛʜᴀᴛ ʏᴏᴜ ᴄᴀɴ ɴᴏ ᴍᴏʀᴇ sᴇᴇ ᴇᴍ.                                                       ┗━━━━°❀•°:🎀.                                                      I ʟᴀᴜɢʜ sᴏ ᴍᴜᴄʜ ᴛᴏ ᴍᴀᴋᴇ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ ᴄʀʏ🙂

خوبه حافظه بلندمدتم مشکل داره وزودی ازیادمیبرم همه چیو😂😂😂😂

أشْهَدُ أَنَّڪَ كَـلِمَةُ التَّقْوےٰ، وَبَابُ الْهُدَےٰ ✨به امیدفردایی بهتر...🚶‍♀️🦋یالله❤️
خو اول خودت بگو

الان یادم اومد...اینکه رفته بودیم مهمون و پاپکرن درس کرده بودن🤣بعد اینکه وسط هاش سفت بودن،انگار سنگ بود🤣من اونارو از دهنم در میاوردم و میزاشتم بشقاب. واقن سفت بود .

ک پسر صاحبخونه اون هارو میخورد و نمیدونس من از دهنم در اوردمشون.🤣وقتی یادش میفتم مغزم سوت میکشه🤣

12 13 سالم بود پسر داییم که 2 سال ازم بزرگتره بهم گفت عاشقمه منم همون لحظه دستشو گرفتم هی خودمو پرت میکردم بغلش اصلا به وضعی یادش میفتم آب میشم که آخه خدایا چرا من این کارا رو کردم 😅😅

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792