الان یادم اومد...اینکه رفته بودیم مهمون و پاپکرن درس کرده بودن🤣بعد اینکه وسط هاش سفت بودن،انگار سنگ بود🤣من اونارو از دهنم در میاوردم و میزاشتم بشقاب. واقن سفت بود .
ک پسر صاحبخونه اون هارو میخورد و نمیدونس من از دهنم در اوردمشون.🤣وقتی یادش میفتم مغزم سوت میکشه🤣