2777
2789
عنوان

جن و پری

| مشاهده متن کامل بحث + 636 بازدید | 71 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همونه ک حس میکنی یکی میفته روت قفل میشی نمیتونی هیچ عکس العملی نشون بدی

اره ولی ب صورت طاق باز خوابیده باشی اینجوری میشه من ب پهلو بودم و بالشت بین پاهام من تا فرداش گردنم درد میکرد از بس موهامو کشیده بود عقب پشت سرم گردنم درد گرفته بود 

اره ولی ب صورت طاق باز خوابیده باشی اینجوری میشه من ب پهلو بودم و بالشت بین پاهام من تا فرداش گردنم ...

واسه منم دیشب اتفاق افتاد طاق بازم نبودن ب پهلو بودم دخترمم دیدم داره گریه میکنه ولی حتی انگشتامم تکون نمیخورد

اره ولی ب صورت طاق باز خوابیده باشی اینجوری میشه من ب پهلو بودم و بالشت بین پاهام من تا فرداش گردنم ...

باورت میشه من آدم ترسویی نیستم ولی این اتفاق به مراتب به سرم اومده ولی وقتی اینجوری میشم چهار یا پنج نفر بهم حمله میکنن وگلو مو فشار میدن

واسه منم دیشب اتفاق افتاد طاق بازم نبودن ب پهلو بودم دخترمم دیدم داره گریه میکنه ولی حتی انگشتامم تک ...

خیلی بد بود از من گردنمون گرفته بودم گریه میکردم شوهرم اصلا شوک شده بود 

یعنی چی 

دونوع برون فکنی داریم شانسی و خودمختار. اولیش روحمون به صورت ناخواسته از بدن جدا میشه و در صورت نبودم هاله ی قوی و تعادل کافی چاکراها بعضی ها مزاحم میشن دومم خودد راحت روحتا جدا میکنی 

اگه مقدوره تعریف کن

من دیشب ساعت ۶ و اینا صبح بود از خواب بیدار شدم و دیدیم خواهرم رو تخت کنارم بیداره و تو گوشیش هست منم خیلی داشتم بود 

بلند شدم و رفتم آشپزخونه آب خوردم و اومدم 

رو تختم دراز کشیدم و چشمام بستم ولی وقتی پلکامو میبستم تو تاریکی که چشمام بسته بود 

دو تا چشم آبی مرموز و خیلی واقعی میدیدم 

چند بار چشمامو باز و بسته کردم ولی بازم خیلی واضح از پشت پلکام دو تا چشم آبی میدیدم اینجوری هم نبود بگم میترسم و تنها بودم چون خواهرم بیدار بود 

بعد یک حس خیرگیه خیلی شدیدی به خودم داشتم 

احساس میکردم یکی روی من زوم شده و چشم ازم بر نمیداره و کلا یک حس عجیبی داشتم

و دور و برم هم که میدیدم 

دیدیم خواهرم هیچ نگاهم نمیکنه و سرش توی گوشیش هست و هیچ کسم نیست 

همین جوری داشتم نگاه میکردم که چشمم به یک عروسکم افتاد که پشت قفسه اتاقم بود و خیلی دقیق و واضح داشت نگاهم میکرد و انگار اون حس عجیبی که  یک نفر بهم خیره شده از اون بود 

بعد میدونید چی ترسناک میکنه؟

چشم های عروسکم آبی هست 

وایی خیلی ترسیدم دیگه هم نخوابیدم و گوشیمو برداشتم و خودمو سرگرم کردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز