من با همسرم ۱۰ سال دوست بودیم و ۱۰ ساله ازدواج کردیم. من یه خرده حالت شک و بد دلی از ابتدا داشتم ولی الان خیلی زیاد شده. من حسابدار یودم ولی از وقتی دخترم دنیا اومد خونه نشین شدم و این همیشه اذیتم میکنه. به خاطر کرونا مهد نذاشتم و الان هم حس میکنم افسردگی شدید گرفتم. مدتیه به همسرم بدبین شدم و مدام گوشی ش چک میکنم ولی چیزی خدارو شکر نبوده. ولی وقتی میریم بیرون حساس شدم به اینکه خانمهای دیگه رونگاه میکنه وفتی خیلی بهم فشار اومد یه دو یار بهش گفتم میگه حساس شدی رو من. عین خل ها شدم بعضی وقتا نگاهش دنبال میکنم. از طرفی سر کارش با همکارای خانمش هر چی میشه میاد واسم تعریف میکنه و من به شدت عصبی شدم تا جایی که میگم طلاق میخوام و اون میگه تو قبلا اینطوری نبودی . همش با خودم کلنجار میرم. نمیدونم چکار کنم. بهم میگه تو بعد فوت خواهر زاده ت افسردگی گرفتی باید میرفتی مشاوره نرفتی. من دوست دارم واسه زندگیمون همه کار میکنم . ولی از شب عید تا الان خیلی حالم بده. حتی حس میکنم محبت هاش هم الکیه. میخواد گولم بزنه. میگم تو که میدونی من رو همکارهای خانمت حساس شدم از سر کار تعريف نکن میگه من باهات روراست دروغ بگم خوبه. تورو خدا بگین چکار کنم. خیلی کلافه م.
شوهرت هیچ مشکلی نداره عزیزم شما باید برین مشاوره
والا من باشم تحملت نمیکنم این چ کاریه آخه
مشاوره عزیزم میتونه کمکت کنه نزاره زندگیت خراب شه
خب اگه ریگی به کفشش داشت که نمیومد از همکاراش پیش شما تعریف کنه
قدرشوهرتو بدون توهم خوشی زده زیردلت
من از تو بدترم حالم بهم میخوره از این حس حسادتم
ولی شوهرم میگه من اصلا با همکارای خانمم حرف نمیزنم و محل نمیدم
منم امیدوارم راست بگه
چرا وقتی حساسیت من میبینه یه جاهایی من بدتر تحریک میکنه؟؟؟
وای خدیاااااا دقیقا منم میگم از هنکارات برام‌نگووووو
اددددد راجع به اونا میگه
دقم داده
میگه تو ب حرف من‌گوش نمیدی همش شلوارتو میدی بالا منم‌لجم‌میگیره
میگه هم تو باید حساسیت کم کنی هم من بیشتر مراقب باسم
ولی تو همش الکی حساسی و ب حرفمم گو شنمیدی
وا حالا گیرم شوهرت بره یه لگد میزنی پرتش میکنی جدا میشی
این رفتارا چیه زندگیت سرد نکن با این رفتارات