سلام من یک خواهر 12 ساله دارم که یک مدت یعنی وقتی کلاس ششم بود سه تا دوست صمیمی داشت که به یکیشون خیلیییی وابسته بود خیلیییی حتا جونش هم میداد هرکاری میکرد تا پیش اون دختره باشه قبلا تو کلاس اول دوم هم اینطور بود حتا کمی افسرده هم شده بود آنقدر گریه کرده بود که معلمش جاش و پیش اون بزاره بعد از اینکه تابستان شد مدرسه ها تعطیل شد دیگه اینطور نبود ولی بعد یک مدت دوماه دیگه پسر دختر عموم که هم سن خواهرمه از تهران اومده بودن و با خواهرم دوست بودن و فقط در حد دوست بودن و بازی کردن .... میرفتن کوچه با دختر عموم که باز همسن خواهرم اینا بود باهم بازی میکردن .... و الان باز پسر دختر عموم دارن میرم تهران و البته باز میان ولی کلا خواهرم خیلییی ناراحته عذاب میکشم خیلی براش نارحتم چیکار کنیم اینقدر وابسته کسی نشه یا یه نوع افسردگیه و شما بگید چیکار کنیم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
مادرم یاعلی گفتو،مرا زاد😊نماد حلال زادگی عشق علی و اولادش🤫🤫 👈👈🙆🙋عضوکمپین مبارزه با کلمات تهوع آورِ😷:شوشو(شوهر)😧آخایی سِز(سزارین) آقایی😈عجقم(عشقم)🙊رل🤑🤑😷عجیجم(عزیزم)😒پشمل(پسر)😶آز(آزمایش)😐پری😕کراش😩😷😷تودلی کنجد😱دوزپسر😟خودم پز به ما چه،به توچهمن توام یا تو منی😶اسی(استارتر)😕😧😧اِستا(استامینوفن)😷😧😬😦بِِز(بذار)👉👉😦😦فاصله اجتماعی😕😐میحرفونم😱😱😱پروتکل های بهداشتی😡😬کیوت😧پارتنر🐒پسمل😤دخمل😐😕کادر درمان بیمارستانِ .... ازتون متنفرم،بچه م هیچ گناهی نداشت با سهل انگاری کشتینش😓😓😓
یاد بچگی خودم افتادم خیلی وابسته بودم انقدر موقع برگشتن از شهرستان گریه میکردم خیلی زیاد گریه میکردم که برنگردیم چون تو شهر خودمون غریب و تنها بودم
تو رو جون هرکی دوست دارید با دیدن این همه بدبختی بچه نیاریدد💔 اینو بخون 🖤و یک دقیقه روش فکر کن اگه الان بچه دارید یا باردارید امیدوارم بهترین و آزادانه ترین زندگیو براش بسازید🍃 داشتم به خدای رنگین کمون عادت میکردم که بارون اومد و یادم داد....💔🥀بچه ها نخندینا...
وابسته است شاید محبتی از جانب اهالی خونه نمیبینه بچه وقتی از نظر عشق و محبت تو خونه س ...
ما خودمون خیلی بهش میرسیم و سرگرمش میکنیم ولی تو فامیل های مامانم هیچ کس همسنش نیست دختر که هیچ حتا یه پسر که سه سال کوچکتر و بزرگ تر باشه نیست و تو خانواده پدریم هم فقط دختر عموم و دختر دختر عموم و پسر دختر عموم هست که همسنش هست با اونا بازی میکرد ولی همین پسر دختر عموم دارن میرن خیلی ناراحته چون هر روز با اونا بازی میکرد