وقتی با پدرو مادر همسرتون مسافرت میرید چطور میگذره ؟ من ک همسرم یه ماشین خریده دست و بالش تنگ بود اصرار داشت بره مسافرت . من هر چی گفتم خب نداری چرا بریم خوش نمیگذره که. گفت نه با مامان بابام میریم و داشتن قرص میگیرم. از قضا اونا هم نداشتن. ما رفتیم از اونطرفم خواهرش گفت ماهم میایم با شوهرشو بچش اومدن. شوهر خواهرش خیلی خوب خرج میکنه برا زن و بچش. اصلا نمیذاره بهشون بد بگذره. من هیچی نخریدم تا جایی ک ۵۰۰ تومن پول توشه مامانم داده بود و دادم دست شوهرم یعنی خودش خواست. برا مادرم اینا و همکاراش یکم سوغات جزئی گرفتیم و باقیشم تو دستش.البته یک تومن هم خودمون داشتیم.من انقدر قناعت کردم که یه آلو جنگلی ۱۵هزاری فقط ب میل خودم خریدم که اونم مادرشوهرم دید پخشش کرد بین همه.شوهرم برگشتنی دیگه حتی واس تو راه چیزی نخرید پفک و چیپس فقط کمی غذا لقمه ای داشتیم منم گشنم شده بود دیدم وقت غذا نیست اینا غذا نمیخورن ب شوهرم گفتم یعنی چی پولمو از دستم گرفتی ک حتی نتونم ی پفک بخرم و... مادرشوهرم شنید گفت ن بابا نمیخواد بیا بریم زیارت منم محلش ندادم ک یعنی ب تو مربوط نیست.خلاصه ک گشنمم میشد نمیتونستم بگم. ب شوهرمم گفتم اصلا ازت راضی نیستم . پول نداری نرو مسافرت ن اینکه اینطوری بری. اینم بگم یعنی رسیدگی های دومادشونو میدیدم ب زن و بچش دلم برا خودم میسوخت .هر کار میکردم پدر و مادر همسرمم نظر میدادن. یعنی عصبیم کردن. باید چیکار کرد اینطور مواقع ؟ اونایی ک با خانواده همسر میرن مسافرت تجربتونو بگید بی زحمت
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
پدرشوهرمو بگو یه فرصت زن و شوهری بهمون نمیداد تنها باشیم. هر جا میرفت باید با شوهرم میرفت . تازه اول ...
برا ماهم اینجورین پایه نیستن یا یسره عر میزنن دیر شد فلان شد ادم باید با همسن و سال خودش بره مسافرت یبار میخاد ادم بره مسافرت خوش بگذره نمیشه که اینحوری باهاش حرف بزن میره تو ذهنش اونم مطمئن باش
همیشه سکوت نشانه تایید حرف طرف مقابل نیست گاهی نشانه قطع امید ازسطح شعور طرف متقابل است...
منم ترجیح میدم با خانواده همسرم برم بیرون،، چون شوهرم جنبه نداره وقتی با خانواده من میاد همش ایراد میگیره منم میگم با شما میریم خودمم راحت میشم مثل مهمونا میرم یه جورایی دهنش رو میبندم
یعنی بیشتر مجبوری با خانواده همسر بری تا بهت خوش بگذره؟
شرایط مجبورم کرده وگرنه البته که با خانواده خودم بیشتر راحتترم البته بدون همسرم،، همش میگه مامانت اینو گفت بابات اینطوری کرد خواهرت،، برادرت،، دامادتون،، نوه تون
خدایا سرم ترکیده تو این دو سال همش ایرادهای بنی اسرائیلی میگیره
اینو گفتم که به فکر باشی یکم سیاست به خرج دادن باشی.
واقعا فکرش خیلی خوبه بدون هیچ دردسری به هدفش رسیده. مثلا اگه اون جات بود جلو جلو برنامه زیارت رفتن باشوهرش میچید اصلا نمیذاشت کسی باشوهرش بره. خلاصه یه نفر اینجوری دم دست آدم باشه آدم ازش یادبگیره خیلی خوبه