خودمم همش میگم اخر این بچه با این گریه و استرس های من قرار چی در بیاد دق میکنم
گلم چندبار ازش پرسیدم از زندگی راصی هستی گفت اره بخدا باردارم درد دارم گاهی ولی غذام یک دقیقه دیر نمیشه ،وقتایی خوبیم براش دلبری و زبون بازی میکنم به خودم میرسم رابطمون سر جاشه اما نمیدونم چرا اینطوری شده البته که زنه هم هی بهش پیام میده من و تو دوستیم همه جوره حساب کن روم حرفاتو بهم بزن هرچی میخوای بدون ترس بگو اینم خام کرده
دقیقا حق با شماست الان که دیدم نمبخوام به این راحتی برگردم چون کارش عادی میشه براش .
بخدا چندین بار صبوری کردم نشد و بیخیال نشد انگار دیگه حس خر بودن بهم دست داد .
ممنون از نظرت انگار واقعا باید تعهد بگیرم حق با شماست
عزیزم
تعهد اصلی مشاوره و درمان و حتی روانکاوی شدن هست
اینکه چرا ایشون متوجه نیست که متاهل هست و باید متعهد باشه
و منظورم از حمایت مادرت این بود که مثلاً جواب تماس همسرت رو بده و بگه تلاشت رو بکن من فلانی و پدرش رو راضی میکنم . شرط هاشون رو بپذیر . پسر خوبی هستی و این دست نرم کردن دل ایشون . که همسرت جدی پیگیر رفع مسأله بشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
