خواهرم زد بیرون از خونه و پدربزرگمم صداش اومد که چه خبره چه تونه؟
بسه چیشده؟
اون بنده ی خدا هم از چیزی خب نداشت که 
و چیز دیگه که اون فامیل کروناییمونم همیشه با ما بود و همه جا میبردیمش با خودمون ولی حالا که مریض شده بود میترسیدیم
تا اینجا بگید مقصر کی هست و نظرتونو بگید که بعد ادامه بدم