من انقدر زجر کشیدم تا باردار شدم بعدشم تو بارداری خیلی اذیت شدم برای آزمایشات که الحمدلله خوب در اومد جواباش که اصلا زایمان برام مهم نبود ولی لحظه ای که داشتم اآماده میشدم برم اتاق عمل برای سزارین اضطراب گرفتم شدید که الان بچه م چه جوریه سالمه و ....
ولی وقتی به هوش اومدم و دیدمش دیگه دنیا برام گلستون شده بود از ذوقم تا صبح پلک روهم نذاشتم و شیر ممیدادم بهش