اما تو مهر سقط شد اینقدر نشستم لباساشو نگاه کردم گریه کردم دیگه خسته شدم
این دومین سقطم بود سال ۹۷ هم عزاداری شیرخوارگان من حامله بودم اونم نموند دیگه عزاداری ها نمیرم اینقدر به حضرت زهرا و بچه هاش رو انداختم و جواب نگرفتم دیگه رو نمیندازم میگن هیچکس از در خونه اینا نا امید نمیره اما من نا امید رفتم فقط یادشون باشه که یه نفر رو نا امید فرستادن رفت بدون هیچی و دست خالی خالی