از ساعت دوازده که مامانم رفت گذاشتم باهاش درگیر بودم گفتم بزا بازم بپرسم
چون لوله خونه خالم اینا شکسته بود اونم تازه عروسه بدبخت کل جهازش اب برد کل خونش گِل بود مامانم رفت کمکش
منم با داداشم تنها بودم گفتم بزا شام بزارم ولی جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود😌😁
اصلا فکرشو نمیکردم همش میگفتم الان گوشتش مث لاستیک میمونه تو دهن نمیشه خورد ولی قشنگ جا افتاده بود ساعت ده زیرش خاموش کردم😂😁