عمه ام زیاد دروغ میگه من اصفهانم اون کردستان سه تا عمه دیگه داشتم که یکی شون خیلی پیره دوتاشونم فوت شدن.از شانس من این عمه ام منو خیلی دوست داره بیشتر از بقیه ی بچه های برادراش.هر بار زنگ میزنه کلی باهام حرف میزنه این وسط خیلیم دروغ میگه واقعا زشته ۵۴ سالشه از زبون دیگران هم دروغ میگه چند بار یه حرفایی از زبون بقیه میزد منم بهشون میگفتم میگفتن نه ما نگفتیم دیگه فهمیدم دروغ میگه منم به کسی چیزی نگفتم.درسته خیلی دوستم داره وقتی ام خونش میرم یه چیزایی بهم میده منم خیلی دوستش دارم خیلی بیشتر خاله هام ولی دوست ندارم دروغ بگه بدترش اینکه بعضی وقتا از زبون دیگران بگه!!!