سلام بانو ارتمیس.
من صمیمیت ممنوع شما رو برای حل مشکلاتم با خانواده شوهرم اجرا کردم.
نتیجه ای که دریافت کردم.
اونها منو کلا کنار گذاشتن یعنی انگار من اصلا دیگه براشون وجود خارجی ندارم.انگار هدفشون از ازاردادن هاشون همین بود که خودم ازشون فاصله بگیرم
هیچ وقت نه دعوتم میکنن نه میگن بیا خونمون.از اونجایی که گفتید سعی کنید بی دعوت نرید اما قطع رابطه هم نکنید و اونها صدسال هم نرم اصلا دعوت نمیکنن و خیلی کم با شوهرم میرم اما محلم نمیدن و به زحمت با روی سرد جوابمو میدن.
برای پدرشوهرم و مادرشوهرم تولد گرفتن اصلا منو دعوت نکردن شوهرم اتفاقی رفت خونشون سر بزنه دید تولده پدرش هست و خواهرشوهرا براش جشن گرفتن همه هم بودن فقط من نبودم حتی بچه هامم بودن.
تولد بچه هاشون میشه اصلا ما رو صدا نمیزنن.شوهرم رفته دیده همگی دورهم بساط کباب و مهمونی به راهه اما ما رو دعوت نکردن.
بنظر شما من باید چکار بکنم همینطوری ادامه بدم؟اخرین باری که رفتم خونشون عید نوروز بود اونم خودم عیددیدنی رفتم کسی نگفت بیا بعدش دیگه هیچ خبری ازم نگرفتن دفعه بعدی خودم همینطوری برم بدون اینکه کسی صدام کنه؟اخه نرم دوسال هم میگذره و رابطه قطع میشه.
اینها همش حس بدی در من ایجاد میکنه و فکر میکنم راه درستی رو دارم نمیرم اما یک مزیت داشته تو این مدت که فاصله گرفتم هیچ حرف ناراحت کننده جدیدی نشنیدم و کسی نتونسته با حرفش ناراحتم کنه درواقع منو دیلیت کردن بنظرتون خوبه؟
مثلا اینهفته شوهرمو بچه هام رفتن خونه مادرشوهرم یهو خانوادگی تصمیم گرفتن همگی برن رودخونه و تفریح و شوهرمو بچه هامم باهاشون رفتن و کسی اصلا نه سراغ منو گرفت نه پرسید چرا نیومده هیچ...
نمیتونم به شوهرم و بچه هام هم بگم که نرن چون خودم پدر و مادرم فوت کردن و هیچ کسو ندارم که سرگرمشون کنم و یه مدت شوهرم به تبعیت از من نمیرفت خانوادش شوهرمو بچه هامم دیلیت کردن کلا هرکس ازشون دور بشه پاکش میکنن انگار که مرده و دلم برای شوهرم میسوزه