عقل و بی عقلی

درسته،حسادت ی بخش هست خیلی مسائل ریز و درشت دیگه ایجاد میشه و کم کم روی زندگی و روان ادم تاثیر میذاره....

بهتره کات کنیم با این افراد،از صدتا مار سمی خطرناک ترن

دقیقاهنوگیرحریف نیفتاده فک کرده همسایه هاهم وامیستن وکتک میخورن!امان از ضعف درونی...من خانمی رو میشناسم که خونه ازخودش باغ ازخودش زمین بامتراژ خیلی بالا ازخودش یعنی این خانوم حتی نیاز به کارکردن هم نخواهدداشت برای پول ولی الان ۲۴ساله داره کتک میخوره واختیار هزارتومن ازداراییش رو نداره تازه شوهره کم بود بچه هاشم میزنن!!!!!!!!!همیشه به فکر خودکشیه!!!!!هیچوقت یه قدم درست برنداشت همیشه بهونش اینه که حامی نداره ولی غافل ازین که اولین حامی خودوجودی ماست....

میدونی  چرا اون خانم اینطور شده ؟چون کتک خوردن اون هم به مدت چند سال قدرت تصمیم گیری رو از آدم میگیره عزت نفست از بین میره و خیلی به لحاظ روحی ضعیف میشی ،احساس میکنی هیچ چاره ای نداری ،من خودم دقیقا به خاطر این موضوع افسردگی شدید دارم

ازیه جایی بایددیگه تمومش کردانقدتغییر نداد شرایط رو که بچه هاشم اینطوربیمارشدن...

سلام بانو آرتمیس عزیز.

عالی بود بیاناتتون و لذت بردم.

بانو جان سوالی برای من پیش اومده که احتمال میدم سوال خیلی از خانم های مجرد یا خانم هایی که قصد ازدواج مجدد رو دارن باشه، ممنون میشم نظرتونو بگین.

ما اولین نکته ای که دریافتیم این بود که اگر میخوایم دنیای اطرافمون رو تغییر بدیم اول باید نگاهمونو عوض کنیم یعنی باورهامونو اصلاح کنیم.

باورهایی که از طریق خانواده، جامعه، دین، مدرسه، دانشگاه، رسانه های اجتماعی و ... از کودکی درون ما شکل گرفته و مسیر زندگی ما رو انتخاب کردن. حالا ما داریم تک تک باورهای منفی و سمی رو میشناسیم، روشون وقت میذاریم و با باور صحیح جایگزینشون می کنیم.

یک زمانی باور من درمورد ازدواج این بود که یه دختر باید خیلی تلاش کنه تا به چشم بیاد و خواسته بشه مثلا به خودش برسه، توی مهمونی ها و عروسی ها و جمع هایی که خانمها حضور دارن خودشو نشون بده تا بلکه یکیشون بپسنده و پیشنهادش بده به پسرش یا پسرای اقوامش و ...، یا دختر حضور فعال اجتماعی داشته باشه مثلا بره دانشگاه بره سر کار تا خواستگار براش بیاد، البته خیلی ها هم با این روش ها ازدواج کردن! اما الان منی که طرز فکر و باورهام عوض شده و برای خودم حرمت و ارزش قائلم و مایل نیستم در هر محیط و جمعی قرار بگیرم، مایل نیستم برای دیده شدن توسط دیگران خودمو به زحمت مضاعف بندازم و مایل هستم دایره ی روابطمو خودم تعیین کنم و مایل نیستم انتخاب بشم و مایلم خودم انتخاب کنم، باید چه باورهای صحیحی رو جایگزین کنم؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

سلام بانو 

خیلی خوشحالم که بازم میتونم از صحبتاتون استفاده کنم 

چند روز دیکه دقیقا میشه سه سال از اشنایی من با شما 

توی این سه سال خیلی چیزا تغییر کرد 

خودم 

همسرم 

مسیر زندگیم 

اینکه همسرم یه ارگان دولتی ازمون داد و استخدام شد 

یاد گرفتم خودمو دوست داشته باشم برای خودم ارزش بزارم 

سرتون رو درد نیارم فقط همینو بگم که رغبت نمیکنم پست های سالهای قبلم رو بخونم گاهی که لایک میکنن ..حقیقت حالم بد میشه هم از سادگی خودم هم اینکه مسایل چقد بزرگ بودن برام اون زمان 

برای اینکه مادرشوهرم توی حیاط کار داره من استرس می‌گرفتم ،😑😑

خانواده همسرمم چون عروس اول بودم و بی تجربه بودن خیلی کارهارو انجام میدادن که البته بخاطر بی زبونی من هم بود 

راستش وقتی تاپیک جدید زدین دل تو دلم نبود بیام و خبر خوبی بهتون بدم .سکوت کردم تا یه پست عالی بزارم براتون اما....

نشد،😔😔😔

خواستم بیام و بگم بانو من معلم شدم میتونیم دیکه مستقل شیم حتی میتونیم ازین شهر بریم چون شهر دیگه قبول شده بودم ولی مصاحبه با بی عدالتی رد شدم،😢😢😢

وقتی دیدم رد شدم تمام زحمات یکساله من مثل یه ویدیو سریع از جلوی چشمام عبور کرد تمام شب نخوابی ها مسافرت نرفتن ها اینکه همه مشغول خوشی بودن من درس میخوندم اینکه صبح ها به سختی بیدار میشدم و چندین بار با اب یخ خوابم رو میپروندم 

چرت های ۵ دقیقه ای ....ماه رمضون و عید که خیییلی اذیت شدم ۸ کیلو کم کردم و مرز تیرویید بودم و...هزاران سختی دیگه.. 

شکستم بانو خیلیم سخت شکستم،🥺🥺 

به خودم عهد کردم بسپارم دست خدا گله نکنم ...گله هم نمیکنم ولی خیلی دل شکستم...

من میتونستم امروز مشغول خرید لباس برای اول مهر باشم ولی نشد..😢😢

‌و در اخر بگم با همین سختی ها توی چشم همسرم خیلی تغییر کردم...

ببخشید خیل پر  حرفی کردم ..

کاش اصصلا از اولش قبول نشده بودم تا اینکه توی مصاحبه رد شده باشم این رد شدنه خیلی سخت تر هست 

دعا کنید برام بتونم اروم بشم یکمی

چقد عالی ملکه جان

بهت تبریک‌میگم

رد شدم،😔😔😔

یه نفر که بومی بود رو گذاشتن جای من 

نمره من ولی بالاتر بود 

اینها صلاحیت علمی براشون مهم نیست،😔😔

عزمزمه کلی موفقیت دیگه داشتی

استخدام همسرت

تعییرات بنیادین ِ خودت

همین‌که قبول شدید نشان از اراده ی والا و تلاشت داره ک ستودنیه

اره ولی همین تلاشم برای استخدامی هم از بانو داشتم 

پارسال هم خوندم سفت و سخت ولی باز قبول نشدم ولی امسال مرحله اول قبول شدم بقیش نه 

هیچ عدالتی توی این ازمون هم نبود 

ولی خب نه دل و دماغ تلاش دارم دیگه نه میتونم همینطور دست رو دست بگذارم 

تازه امسال که قبول شدم و دختر خودشم کنکوریه باورش شد من اون سالها الکی نمیگفتم درس دارم ،😑😑

نمیدونم باید چیکار کنم خیلی سر در گمم