عقل و بی عقلی

@بانوآرتمیس  

بازم باورم نمیشه شما برام نوشتید چقدر قلبا به شما حس خوبی دارم میشه بهم بگید توو این مدت چکار کنم حالم خوب شه مشکلاتمو نوشتم میشه بگید چطوری یکنواخت خوب و پرانرژی شم خیلی وقته میخوام استارت زبانو بزنم اما همش میگم حس میکنم هیچ هنری ندارم خودمو مقایسه میکنم پشیمونم از خیلی چیزها اما برای شروعش قدم برداشتن برام بینهایت سخته همه چی یکی دوروز جذابه یا فقط چند روز میتونم به خودم روحیه بدم بعدش کلا اونکارو میزارم کنار نمیدونم اینا دلیلش چیه فقط خسته ام از این که خودمو درگیر حال بدم کردم یه روز خوبم یه روز بد یه روز اروم یه روز بداخلاق

@بانوآرتمیس  

الان اگاه شدم از کوتاهی هایی که هم خودم هم بقیه درحقم کردن اما شرایطو نمیتونم بهتر یامدیریت کنم باکوچکترین چیز دعوام میشه قهر میکنم حساس شدم احساس میکنم دستم نمک نداره کارهام به چشم شوهرم نیومده چه فایده نمیتونم پیاده کنم اصلا خیلی بی سیاستم نمیتونم اگاهانه همه جا رفتار کنم انگار هنوز خیلی خامم

امیدوارم بتونم

سلام خیلی خوشحالم بانوارتمیس عزیز ازاینکه دوباره برگشتید

خیلی ممنونیم که دانش خودتون رو بی منت دراختیار ماقرار میدین خیلی خیلی دوستتون دارم بااینکه اصلا شمارو ندیدم ولی فک کردن به شما وحرفاتون خیلی انرژی خوب مثبی داره واسم انشاالله همیشه حال دلتون خوب باشه

ممنونم بانو جان.امیدوارم خیلی دیر نشه و حرمتهای ببشتری از بین نره.ممنونم

واقعن زیبا گفتین.من بعد از ۱۱ سال زندگی مشترک با وجود تاپیک با ارزش شما متوجه شدم تمام مشکلات از منه،و واقعن همسر دلسوز و مهربانی دارم اما من با بی سیاستی زندگبمو داغون کردم.اما با حرفای دلنشین شما متوجه شدم هرلحظه برای تغییر دیر نیست.همسر من همچیزش خوبه اما یه کم ساده و کینه ای هستش نمیدونم چطور با متن سازی این کینه ای بودن رو ازش دور کنم.بدون این خصوصیت مشکل خاصی نداریم ایشالا.و ی دنیا از شما بانوی عزیز ممنونم ک با تاپیکتون  باعث این ارامش نسبی من شدین ارزوی بهترینها برای شما و عزیزانتون دارم😙

عزیزم دقیقا مشکل شما رو منم داشتم، و فشار کاری خیلی زیادی روی شوهرم بود. جوریکه ناخواسته رفتارش با ما عوض شده بود. اما خداراشکر تموم شدن اون روزا. 

اصلا از قدیم گفتن بهتره ادم با آشنا شراکت نکنه. برای همین چیزاس. اگر طرف حساب شما غریبه بود، هم کمتر به خود شما شاید فشار میمد، هم همسرتون حرفتون رو میگرفت.  به هرحال دقیقا راهکارایی که دوستان دادن درست هست وقدم اول نق زدن رو حذف کنید .نگران نباش، بلاخره یه روز خود همسرت متوجه قضیه میشه.  شاید به رو شما هم نیاره،اما متوجه میشه. پس ذهنتو خیلی درگیر این موضوع نکن. 

سلام بانو ارتمیس عزیز.امیدوارم همونطور براتون پیش بره که میخواین...

من یساله ازدواج کردم...مشکلم برادر شوهرامه که علنی بهمون ظلم میکنن و همسرمم همش بهشون پول میده...اونا خیلی بزرگتر هستن و همسرم باباش خیلی وقته فوت کرده...من خیلی باهاش راه اومدم

اما همسرم همش در حقشون لطف میکنه و گاها از زندگیمون مایه میزاره بااینکه اونا یه قدم برنمیدارن برای ما...

چیکار کنم همسرم زندگیمون براش مهم باشه؟و دیگه برادرشوهرام از همسرم پول نخوان هر روز پول میخوان

همسرم دبیره و ۲۴ سالشه برادرشوهرام ۴۰ و ۳۲سالشونه

اعصابم ازین وضعیت خورده و داره زندگی از جلو چشام میوفته

لطفا راهنمایی کن

اگه همسرتون برای اشتی رغبتی نداره شماازطریق خونواده خودت پیشقدم شو به این صورت که مشکل روباپدر مادرت درمیون بذار وسناریوی خوبی درست کن به این صورت که دروقتی که همسرت خونست وسرحاله اونا زنگ بزنند  واحوال همسرت روبپرسند وخیلی اظهار دلتنگی کنند وازش تعریف کنند البته اینها مشروط به اینه که صدای مکالمه شماهارو همسرت بشنوه وبعد زمینه ای برای رفع کدورت وارتباط مجدد بشه این پیشنهاد رویکی از اساتید درکارگاهی که شرکت کردم دادند

دوست عزی منم به شدت ازارتباط باهمکاران بخصوص خانواده همکارهمسرم اسیب دیدم وبافکر شما کاملا موافقم شاید یه دلیلش این باشه که میخواند خودشون رو بامامقایسه کنند که چرااونها وضعیت اقتصادی بهتری دارند درصورتی که سطح حقوقی مثل همه وهمین زمینه حسادت خانمها وشاید زیراب زنی اقایون درمحیط کاربشه

ممنونم گلم