من همش یه چیزی اذیتم میکرد به قیافه های مختلف جلوم میان توخونمون درحالی که کسی خونه نیست لباسام بعضیاش لک های بزرگ قرمز مانند داره مثل دست اما خیلی بزرگه پاکم نمیشه باموهام بازی میکنن خودشونو نشونم میدن اولا خیلی میترسیدن اما الان عادی شده خیلی هم جای دعا ده رفتم یه مدت نیستن اما دوباره پیدامیشن