2777
2789
عنوان

تا حالا کسی سایه یا چیز عجیب دیده؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1727 بازدید | 60 پست
خودم فکر میکردم اولش سایه خودمه ولی نمیدونم چرا اصلا به فکرم نمیرسید که برم خونه از ترس خشکم زده بو ...

تا عموم اومد دنبالم همه چی اوکی شد

به نظر شما بچه ای که نمیدونه جن چیه

اصلا هیچ خبری از این چیزا نداره

چرا باید همچین چیزی ببینه و تا الان یادش بمونه

تا عموم اومد دنبالم همه چی اوکی شد به نظر شما بچه ای که نمیدونه جن چیه اصلا هیچ خبری از این چیزا ن ...

غیر این ی اتفاق دیگه ام واسم افتاد ولی از اون زیاد نترسیدم

ما دوتا خواهر بودیم

اون میرفت مدرسه و من نه

مادرم همیشه نماز میخوند و تا جایی که یادمه همیشه میرفتم زیر چادرش مینشستم

یبار که رفتم تو اتاق دیدم مامانم داره نماز میخونه ولی چهرش مشخص نبود

قشنگ یادمه که با چادر نمازی گه مادر بزرگم از مکه اورده بود داشت میخوند

و مادر من با اون چادر هیچوقت نماز نمیخوند

رفتم بغلش نشستم از اتاقم که اومدم بیرون دیدم مامانم تو اشپزخونه داره ناهار درست میکنه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من دیدم

چندین بار وقتی خواب بودم، حس کردم کسی دستشو گذاشته روی شونم و ازهمین حرکت ازخواب میپرم، بعد دیدم یه سایه رد شد

به قدری توی اون لحظه میترسم که هرچی سعی میکنم حرف بزنم نمیتونم و فقط لبام تکون میخورن ولی هیچ صدایی ازم درنمیاد

من دیدم چندین بار وقتی خواب بودم، حس کردم کسی دستشو گذاشته روی شونم و ازهمین حرکت ازخواب میپرم، بعد ...

اره مامان من وقتی من تازه دنیا اومده بودم همچین چیزیو تجربه کرده بود

من ۱۵ سالم بود دوم دبیرستان یه روز رفتم مدرسه مامانم هم تو هال خواب بود،وقتی برگشتم مامانم پرسید ازم چیزی جا گداشته بودم ؟گفتم نهههه ،گفت بابا خودم دیدم کلید انداختی اومدی از تو آشپزخونه چیزی برداشتی ،من اصلا کلید هم نداشتم حتی،از اون روز تو خونمون مدام صدا میومد شبا مامانم کوتوله هایی رو می‌دید بالا سرش ،یه شب میخواست منو صدام کنه مامانم که اونا مسخرش میکردن اسم منو با تمسخر صدا میکردن،پدرمون دراومد تا آرامش پیدا کردیم

♡I'm a singer♡and I love music,someday,you will listen to a music by me♡
مامانم حتی دیده بود داره از پله ها میاد بالا اون چیزی که نمیدونم چیه واقعا

مامان منم خیلی دیده بود از بچگیش تا همین چند سال پیش.یه ار به شکل بابام دیده بود حتی 

♡I'm a singer♡and I love music,someday,you will listen to a music by me♡
مامان منم خیلی دیده بود از بچگیش تا همین چند سال پیش.یه ار به شکل بابام دیده بود حتی 

زن دایی من قبلا هر شب به شکل داییم میدید میگفت میاد یطوریه سفت گردنمو میگیره انگار میخواد خفم کنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز