چرا ابروی منو پیش مادرشوهرم و پدر شوهرم بردی من با فرزین (اسم شوهرمه) عین خواهر برادریم گفتم لازم نکرده خودش ۳ تا خواهر داره برگشته میگه برو به روانکاو خودتو معرفی کن
حالا زنگ زده به شوهرم الکی گریه کرده که چرا زنت ابرومو جلو مامانت اینا برده شوهرمم رفته تیم اون
والا تایپیکات همش میگی پیرو قبلی در کل فهمیدم به جاریت حسادات داری
حسادت نمیکنه
شوهرش گفته اگه زنش مث زن داداشش بود براش سنگ تموم میذاشت
چرا یه نفر وقتی اعصابش خورده میاین یه چیزی میگین که بیشتر ناراحتش کنید
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی
توام زنگ بزن ب داداشش بگو زنت چرا زنگ میزنه ب شوهرم ننه من غریبم بازی در میاره شوهرمو میندازه ب جونم بگو نخام انقد زنت خودشو واسه شوهرم لوس کنه کیو باید ببینم و... شروع جنگ جهانی