محل نذاشت که هیچ حرص هم میده،دیگه منم اعصابم بهم ریخت صبح مامانم زنگ زده بود گفتم دیگه نمیتونم این ادمو تحمل کنم هیچ جور احترام نمیزاره به ادم، از طرفی هم داریم واسه ای وی اف اقدام میکنیم تو سیکل انتقال هستم اینهمه زجرو تحمل کردم هی این امپول اون امپول دیگه تصمیم گرفتم داروهامو مصرف نکنم و نرم انتقال وسایلامو جمع کردم اومدم خونه مامانم خیلی ناراحتم دکترم گفته بود باید ارامش داشته باشی ولی این نفهم نمیفهمه ختی کمکم نمیکنه تو خونه کمرم میترکه
چرا اصرار داری از همچین آدمی بچه دار شی.............وقتی خودت در کنارش آرامش نداری
دیگه نه صلوات میفرستم نه دعا میکنم نه اسمتو میارم نه باهات حرف میزنم نه برات نامه مینویسم....چرا همه چی یطرفه باشه؟؟؟فقط من صدات کنم؟تو جواب ندی؟این رسمشه؟برو با همون بنده عزیزات که براشون کم نمیذاری.منم یه گوشه این دنیا زندگیمو میکنم تا .......
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
درکت میکنم ب خاطر امپول بهم ریختی منم با این امپولا ب همه چی گیر میدم رو رفتارا شوهرم حساس شدم حالا تاریخ عقد اونم ب قمری انقد مهم بود بری خونه مامانت؟
خدایا ۹ سال شدا😢 ۹سال دعا نذر ختم چرا جوابمو نمیدی این دنیات ی بچه بهم بدهکاره یادت باشه