بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نه کارهای شخصیشو اصلا انجام نمیده۱۹سالشه و هرگز ازراه زمینی نمیشه ببریمش
با کاروان برو هم تنها نیستی هم امنیتش بالاست
سلام!حال همهی ما خوب است ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگويندبا اين همه عمری اگر باقی بودطوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد ونه اين دلِ ناماندگارِ بیدرمان!تا يادم نرفته است بنويسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بودمیدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازهی باز نيامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببين انعکاس تبسم روياشبيه شمايل شقايق نيست!راستی خبرت بدهم خواب ديدهام خانهئی خريدهام بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیديوار … هی بخند!بیپرده بگويمت چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شدفردا را به فا💖ل نيک خواهم گرفت دارد همين لحظه يک فوج کبوتر سپيداز فرازِ کوچهی ما میگذردباد بوی نامهای کسان من میدهديادت میآيد رفته بودیخبر از آرامش آسمان بياوری!؟نه ریرا جان نامهام بايد کوتاه باشدساده باشدبی حرفی از ابهام و آينه،از نو برايت مینويسم حال همهی ما خوب است اما تو باور نکن
به نظرم با کاروان برو ..هیچییی هم نمیشه...نه کرونا ن مریضی...من اینقدر وسواسیم ک حد نداره...سال قبل کرونا با همسرم رفتم تو موکب ها با استکان چای میدادن...اولش بدم می اومد میگفتم مریض میشم تمیز نمیشورون و این حرفا ولی یکیدوبار خوردم عادت کردم ...جالب اینجاس همون اسدکان ک من من توش چایی میخوردم و میریخت تو تشتی ک ابش دیگ کثیف شده بود یه اب میزد در می اورد دوباره چایی میریخت میداد به بعدی🤣🤣🤣🤣🤣خداروشکر اصلااااا هم مریض نشدبم...تو کروناهم شوهرم رفت و صحیح و سالم برگشت..فقط ماسک و لیوان و یه سری لوازم شخصث و واکسن و اینارو دیگ اینبار رعایت کردم براش...عراقی هغ اصلا ماسکم نمیزنن هیچیشونم نمیشه🤣🤣🤣اینام ک میگن نرو و عراق کروناس و ...والا ترکیه و دبی کرونا بیشتره ،ولی میرن ،گوش نده