2777
2789
پسرم 6 ماهشه.از روز اول تولدش خودم و شوهرم همه کارامونو کردیم و مثه خیلی از.اطرافیانم چند ماه خونه مامانم نرفتم. اکثرا تنها بودم تا عصر که شوهرم بیاد. بعضیارو دیدم که همیشه دورشون شلوغه.مامان باباهاشون.خواهر برادر.رفت و امد.مهمونی. من با اینکه با مامان بابام و داداشم تو یه مجتمع هستیم ولی همیشه تنهام.دلم همیشه کرفته.بیاین بکین شماها چه جوری هستین؟ مامان بابام به خاطر شغلشون خیلی سرشون شلوغه و اکثرا یا نیستن یا کار دارن.
وقتی حامله بودم همش دلم میخواست تنها باشم روزا بخوابم کارامو بکنم برم بیرون.ولی دم به دقیقه مهمون می اومد.حالا که دلم میخواد یه هم صحبت داشته باشم کسی هفته به هفته در خونمو نمیزنه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من تا 10 روز اول مامانم پیشم بود اما بعدش خودمون بچه مون را بزرگ کردیم بدون کدومشون الان هم 3 سالشه
همه ﭼﻴﺰﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﺱ ... ﻧﻤﻮﻧﺶ ﻣﺎ خانم ها ... ! ﻭﺍﻻ!! ☝️ خدا سایمونو از سرشون کم نکنه!! *** http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1258877&T=%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87_&PageNumber=1
منم تنهای تنها بودم همیشه... همه کارامونم با خودمو همسرمه... من از خونوادم دورم... حتی واسه زایمانم فقط تا 5 روز چاریم پیشم بود و بعدش خودم و خودم و خودم...دیگه کاریش نمیشه کرد عزیزم...
Lilypie First Birthday tickers
سما جان اون حالتاش تکرار نشد.ولی خیلی خیلی بی حال و بی رمقه.نه میخنده.نه بازی.شبا تا صبح صد بار بیدارم میکنه و نق نق میکنه.میدونی حس میکنم دندونشم داره خیلی اذیتش میکنه.دائم با زبونش لثه پایینشو فشار میده.هی چشماشو محکم میماله
من هم تو بارداری تنها بودم هم حالا که نی نی اومده... بیشتر دلم برای دخترم میسوزه .. دوست ندارم تنها بزرگ بشه .. دلم میخواد اجتماعی بار بیاد..
دیگران را ببخشید .. نه اینکه آنها سزاوار بخشایشند.. بلکه شما لایق آرامشید!!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز