ما قرار بود بریم بیرون نمیدونم چرا شوهرم یک دفعه شروع کرد به دادو بیداد قور زدن منم عصبی زدم زدم پس گردنش دعوا مون شد گفت نمیریم بیرون 
سر چیزی بی دلیل واقعا یک دفعه 
بعد کلی گریه کردم رفتم خونه پدرم ولی دوباره اومدم خونه گفت بریم بیرون من عصبی بودم گفتم دادوبیداد میکنی اعصاب خورد میکنی العان بریم بیرون نمیام 
بعد دوستاش زنگ زدن بهش رفت خونه دوستش
گفتم بری دیگه خونه نمیزارم بیای رفت 
واقعا اخه همه چی خوب بود نمیدونم چرا یک دفعه شروع کرد به قور زردن ودادو بیدا د