از این جوجه محلیا بود چند روزش بود که خریدمش بزرگش کردم شد تقریبا دوماهش. 😭💔و بدتر از همش اینه که من مقصر من کشتمش💔😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
دیروز عصر بدون هیچ دلیلی یهویی مریض شد گلوش گرفته بود و چسبناک شده بود با خلط یا... نمیدونم چی.
بعد شبش بهش دارو دادم با سرنگ یهو همشو تف کرد و انگار پرید تو گلوش (چون راه گلوش بسته شده بود انگار تا خورد سرفه کرد) همش تقصیر منه عذاب وجدان داره میکشتم 💔😭😭
حس میکنم در حقش کوتاهی کردم خیلی بده 💔
شاید از نظر بعضیا گریه کردن برای این موضوع مسخره ب نظر بیاد ولی واقعا مثل بچم بود حتی اسمم براش گذاشته بودم (بچه هم نیستم 20سالمه) 😭بمیرم برای قیافه مظلومش همش تقصیر منه😭💔مامانم میگه مریض بود میمرد به هرحال ولی ن نباید اون چیز کوفتیو میریختم تو دهنش 😭💔شاید اگه نمیریختم نمیمرد😭. حس سرزنش و عذاب وجدانش داره میکشتم. از دیشب دارم زار میزنم بجز تقریبا زمانایی که خواب بودم و شام خوردم 😭😭همش مردنش تو ذهنم تکرار میشهه
دیگه هیییبچوقت هیچچ حیوونی نمیخرم💔
الان یه جوجه دیگم داریم اون رنگیه. تنها شده هی صدا میده 💔
فک نکنم ب این زودیا اروم بشم💔