شوهرم آبرومو برد

ببین چون هیچیش نگفتی عادی شده واسش.یبار جلوش بایست بگو دفعه دیگ منم از تو میگم ببینی خوبه یا بد.اگ تکرار کرد توم بگو

نمیشه ک بشینی غصه بخوری 

قبلنا میگفت من نمیومدم بگیرمت ،باید ترشی مینداختنت جلو فامیلاش یا مثلا میگفت سوختم پای تو🤮🤮🤮،،،اصولا اصلا یاد گرفتم دیگه حرف نزنم پیشه خانوادش چون از تک تک کلماتم ایرادمیگرفت و بلند بلند میخندید😏😒😒😒یا میخندم میگه زن نباید اینقد بخنده نمیخندم میگه خنده هاش خونه باباشه اخماش خونه مامانه من😒😒😒چسووو دلم میخواد سربه تنش نباشه😪😪😪

منم همین طور البته جلوی خانواده خودم کمتر ولی جلو خانواده خودش همیشه منو ضایع میکرد احساس میکردم ب خاطر این که سرشونو گرم کنه منو دست مینداخت منم چن باری یه دعوای حسابی کردم ک دیگه حساب کار دستش اومد واقعا بعضی مردا خیلی نفهمن

بگو گمشو بابا کی زنه تو میشد اخه 

اولا لحظه ای که دلت شکست به خدا واگذارش کن که بهترین انتقام گیرنده هست .بعد اگر دوستش داری و اعتقاد داری سوره الرحمن رو بخون خیلی خوبه برای جلب محبت همسرتون .

وقتی میخوای باهاش صحبت کنی بگو من دوست دارم شما این طوری باشی .نه اینکه تو فلانی و بهمان و عصبی بشی .فقط اول جمله من باشه . من میخوام که ... 

من او ایل سکوت میکردم به خاطر بچه هام ولی الان همون لحظه جواب میدم نه فحش و نه دادو بیداد و اینا .همون شکلی که گفتم فقط اعلام ناراحتی میکنم و چند دقیقه دیگه هیچی نمیگم و سنگین میشم .خیلی بهتر شده شکر خدا .امیدوارم برای شما هم اثر بگذاره 

میدونم چی میگی عزیزم

چون مادرخودم هم توشرایط شمابوده 

ودلیلش هم این بوده که اون لحظه مادرم جواب نمی‌داد وسکوت می‌کرد. 

ولی شماکه تازه اول زندگیته میتونی باصحبت یاقهر یا... 

خودت شوهرت روبیشترمیشناسی یجور نشون بده از کارش ناراحت میشی. 

همه هم میدونن ازش یه سرو گردن سرترم اینا رو میگه اعتماد به نفسه منو بیار پایین ولی کور خونده

نزار با گرفتن اعتماد ب نفست اعتماد ب نفس خودشو بالا ببره

فردا روزی جلو بچتم همین کارو میکنه ها

شوهر من اینجور اخلاقا نداره ولی یه عمه بی شعور و بی شرف و بی حیا اصلا هر جی بگم کم گفتم داره که زندگی دخترش خوب نیست شوعر کرده یه خونواده پولدار ولی سرش هوو اوردن و شده کلفت اون خونه دلش نمیحواد هیچ زوجی با هم خوب باشن وقتی اون میدیدیم یه جوری جو مینداخت که شوهرم مثلا میگفت شانس اوردی من گرفتمت اینجور حرفا و میخندیدن من حرص میحوردم و بعدش دعوا میکردیم یه بار پدر بزرگ شوهرم بود باز شروع کرد پدربزرگ جوری شوهرم شست که دیگه از خجالت ساکت شد دیگه تکرار نکرد روحش شاد پدربزرگ خوبی داست

موفق باشی .

زندگی همینه عزیزم . 

فراز و نشیب زیاد داره . بالاخره همه چیز درست میشه .یه روزم میشه اونا به ما احتیاج پیدا میکنن و ما میتونیم بهشون زور بگیم . 

چسو