مامانم خیلی به من و برادرم گیر میده برادرم ۲۸ سالشه منم ۲۴ سالمه
امروز که برادرم داشت میفرست بیرون مامانم شروع کرد داد و بیداد که مگه تو صاحب نداری و از اینجور حرفا
بعد که کلی دعوا کردن و برادرم رفت مامانم گفت که من نمیتونم یه سری چیزا رو تحمل کنم من اعتقادایی دارم که شما ها هم باید داشته باشین
چند روزه مامانم همش میگه ایشالا که بمیرین من راحت بشم
بمیرین تهش اینه من ۴۰ روز مشکیتونو میپوشم ولی سرم جلو مردم بالاس که با ابرو زندگی کردم
داشت به بابام میگفت اگه بچه هات کارایی کنن که من دوست ندارم زندگیتو به اتیش میکشم خودت و بچه هات و با هم میکشم
مادیگه برا زندگیمون اختیار نداریم
منم از ته دلم گفتم ایشالا که توبمیری و ما راحت بتونیم زندگیکنیم 🥺