اونایی که تلتکست بخونن یا باهاش اشنایی داشته باشن اگر باشگاه شبکه سه رو خونده باشن شاید این داستان یادشون باشه این داستاننن کاملاا واقعیهه(مربوط به دورانی که ش.م مسئول بود)
اونجا یه خانومی که خیلی سال بود عضو باشگاه بود از زمان قبل ازدواجش یه روز یه پیامک داده بود و این داستان و نوشته بود:زندگی بعد از ازدواجشون خیلی گل و بلبل بود خواهر شوهر خوب پدرشوهر مادرشوهر دلسوز خلاصه انگار عروس اینا فرشته بود به چشمشون خیلی خیلی عزیز بود واسشون یک سال از ازدواجشون گذشت تصمیم گرفتن یه نفر سومیم بهشون اضافه بشه خلاصه اینا اقدام میکنن اما متاسفانه نمیشه باز اقدام میکنن بازم نمیشه میرن دکتر.دکتر همه نوع ازمایشی واسشون مینویسه اما دریغ از یه مشکل کم کم سال سوم چهارم بعد از ازدواجشون داشت میگذشت دیگه همه ازشون مبپرسیدن نمیخواین بچه بیارین؟نکنه مشکل داره شوهرت؟نکنه خودت اجاقت کوره؟🧐خانواده شوهرم دیگه کم کم داشتن پاپیچ میشدن اونا خبر نداشتن که اینا اقدام میکنن ولی نمیشه فکر میکردن اینا بچه نمیخاند.خلاصه مادرشوهر از این ور نصیحت پدرشوهر از اون ور نصیحت که بچه چراغ خونست و فلان اینام هیچی نمیگفتن .بازم یکی دوسال که گذشت دیگه نیش و کنایه های خانواده شوهر شروع شد به کل دیگه عوض شدن دیگه از اون مادرشوهر پدرشوهر دلسوز خبری نبود تا اینکه یه روز بعد مدت ها اینا رو دعوت میکنن باغ بعد ناهار مادرشوهرش برمیگرده میگه ما ارزو داریم نوه مونو ببینیم تو ام که انگاری مشکل داری پس بیا رضایت بده شوهرت یه زن دیگه بگیره تا مام حصرت به دل از دنیا نریم وقتی این حرفو میشنوه دلش بدجور میشکنه میگفت همون وسط جمع با گریه خدارو قسم دادم که من میدونم که صلاحمونو اینطوری دیدی که حصرت مادر شدن به دلم بمونه ولی تو رو به علی اصغر رباب قسم میدم یه بچه بهم بده و بعد ازم بگیر تا اینا باورشون بشه تو نمیخای که نمیشه و من مشکلی ندارم و من نمیتونم با خواست و اراده تو بجنگم بعد یه ماه خبر بارداریش میرسه به گوش مادرشوهر پدرشوهر اینا باز دلسوز و مهربان میشن نه ماه تولد با سلامتی کامل سپری شد ازمایشات و سونو گرافی از وجود هیچ مشکلی تو بچه خبر نمیداد اما موقع تولد دیدن بچه ناقصه حتی مثانه اش تشکیل نشده حتی بچه شکم نداره اون زن میگفت من میدونستم که قرار نیس مادر بشم میدونستم که خدا قرار نیست به من بچه بده نمیگم ناراحت نشدم شدم بالاخره جیگرگوشم بود ولی وقتی اونطوری دیدمش اشکی نریختم چون این خاست من از خدا بود که فقط نشون اینا بده من مشکلی ندارم فقط خدا نمیخاد و ما نمیتونیم چیزیو به زور از خدا بگیریم.