یه دختر دارم شوهرمم خوبه اما تو ذهنم خاطره تلخ هم از گذشته هم از شوهرم تو ذهنمه .دلم برا خودم میسوزه واقعا سختی زیاد کشیدم ۲۷سالمه .خیلی گریه میکنم بغض میکنم الان اگه زندگی خوبی داشتم حتما گذشته فراموش میکردم اما الان وضع زندگیم باز خوب نیس اذیت میشم ازنظر مالی و کاری .شاید بگین گرونیه و اینا عادیه اما واقعا خیلی سختی کشیدم و میکشم ۶ساله ازدواج کردم زود بچه دار شدم الان پشیمونم میگم کاش زود بچه دارنمیشدم شرمندش میشم .کیا مثل من گریه و بغض دارن؟
دعا میکنم ک دلت ب ارامش برسه و زندگی شادی داشته باشی قدر داشته هات بدون توهم برای ارامش من دعا کن
الان شرایط طوری شده که همه بهشون فشار میاد اما آیا با گریه و بغض کاری از پیش میره؟از کجا معلوم اگر زور بچه دار نمیشدی الان میخواستی با این گرونی ها میتونستی درمان شی؟بجای بغض پاشو خودتو عوض کن تا مادر شادی برای دخترت باشی تا آینده اش خراب نشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
