واییییی شما عالی هستین
راستش حرفهای شمارو که خوندم یاد دبیر ادبیات فارسی سال نهم افتادم(بنده خدا پارسال به علت مبتلا شدن به کرونا فوت کرد)
ایشون می گفتن تو فضا مجازی هرچی خودت رو افسرده تر نشون بدی بهتری
(ولی من تو خانواده ام چیز های دیدم مثلا ۱)سه سال پیش عروسی دختر داییم بود ایشون مادرشون ومن مادرم میریم آرایشگاه دختر داییم رایشگاهش تو یک آپارتمان ۶ طبقه بود وارایشگاه طبقه پنجم بود خلاصه ساعت۱۲ بود که داماد زنگ زد منم رفتم در رو باز کردم ۲۰ دقیقه گذشت داماد نیومد بالا ما ۴نفر خودمون رفتیم پایین دختر داییم بجایی اینکه بزنه پارکینگ دستش خورد آسانسور رفت طبقه دوم در که باز شد دختر داییم با صحنه ای مواجه شد که خشکش زد بعدش زنداییم رفتن وبعدش مادرم منم می خواستم ببینم که مادر جلو چشمم رو گرفت و فقط صدای جیغ دختر داییم رو شنیدم خلاصه پلیس اومد و گفت که اقاداماد درحین خیانت دیده شده از طرفی دختر داییم سه ماه حامله بود و همون جا بچه اش سقط شد
۲)پارسال عروسی دختر خالم بود شب عروسی موقعی که می خواستن برن خونه خودشون داماد با دوست دخترش فرار میکنن وهنوز نتونستن پیداش کنن
۳)پسر داییم عاشق میشه ازدواج میکنم وحاصله این ازدواج یک دختر خییلی ناز به نام نفس میشه نفس که دوسال میشه زنش دیگه مثل قبل بود خلاصه نفس که سه سالش میشه زن پسر داییم با بهترین دوست پسر داییم فرار میکنن)
من الان نزدیک به دوسال هست که مستقل شدم عزیزم
هرچی طلا داشتم فروختم همه پولا ییکه پس انداز کرده بودم رو باهم جمع کردم و۱۰میلیون هم از پدرم قرض کردم و یک خونه تک خواب خریدم
ودیروز تونستم ۱۰ میلیونی که از پدرم گرفته بودم رو پس بدم
و خداروشکر با اینکه کار میکنم امسال تو امتحان نهایی بهترین نمرات کلاسمون رو گرفتم پایین ترین نمره ام ۱۵ مربوط به درس سلامت بود والان دارم برای کنکور ریاضی و تربیت بدنی خودم رو آماده میکنم
خداروشکر والدینم خیلی حمایتم کردن